biological

/ˌbaɪəˈlɑːdʒɪkl̩//ˌbaɪəˈlɒdʒɪkl̩/

معنی: زیستی، معرفت الحیات، بدست آمده از تسیزشناسی عملی
معانی دیگر: وابسته به زیست شناسی، زیست شناختی، وابسته به گیاهان و جانداران، وابسته به نهاد هرچیز جاندار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: biologic (adj.), biologically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to biology.

- Many studies have explored the biological differences between males and females.
[ترجمه یاس] بسیاری از تحقیقات تفاوت های زیستی میان زنان و مردان را مورد بررسی قرار داده اند
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از مطالعات تفاوت های بیولوژیکی بین مردان و زنان را بررسی کرده اند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مطالعات، تفاوت های بیولوژیکی بین مردان و زنان را بررسی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. For women, the "biological clock" governs the time for having children.
[ترجمه گوگل]برای زنان، «ساعت بیولوژیکی» زمان بچه دار شدن را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]برای زنان، \"ساعت زیستی\" بر زمان بچه دار شدن حکومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most young women feel a biological need to procreate.
[ترجمه گوگل]اکثر زنان جوان نیاز بیولوژیکی به تولید مثل را احساس می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان جوان نیاز بیولوژیکی به procreate دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many biological processes are controlled by hormones.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرآیندهای بیولوژیکی توسط هورمون ها کنترل می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرآیندهای زیستی توسط هورمون ها کنترل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Having suffered grievously from biological weapons attacks in the past, China supports work that helps comprehensively to strengthen the effectiveness of the convention. It has actively participated in the work of drawing up a Protocol of the Ad Hoc Group of States Parties to the BWC established in 199 and has made contributions to the progress of the negotiations on the Protocol.
[ترجمه گوگل]چین که در گذشته به شدت از حملات تسلیحات بیولوژیکی آسیب دیده است، از کارهایی حمایت می کند که به طور جامع به تقویت اثربخشی کنوانسیون کمک می کند این کشور فعالانه در کار تنظیم پروتکل گروه ویژه کشورهای عضو BWC که در سال 199 تأسیس شد، شرکت کرده است و به پیشرفت مذاکرات در مورد پروتکل کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]چین که در گذشته از حملات سلاح های بیولوژیکی به شدت آسیب دیده است، از کار پشتیبانی می کند که به طور جامع به تقویت اثربخشی کنوانسیون کمک می کند این حزب به طور فعال در تلاش برای ایجاد یک پروتکل خاص از کشورهای طرف قرارداد حاضر در ۱۹۹ راس شرکت کرده است و به پیشرفت مذاکرات در این پروتکل پرداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Immunology is a branch of biological science.
[ترجمه گوگل]ایمونولوژی شاخه ای از علم زیست شناسی است
[ترجمه ترگمان]Immunology شاخه ای از علوم زیستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Depression is both biological and psychological.
[ترجمه گوگل]افسردگی هم بیولوژیکی و هم روانی است
[ترجمه ترگمان]افسردگی هم زیست شناختی و هم روان شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In biological terminology life is divided into two groups: plants and animals.
[ترجمه گوگل]در اصطلاح زیست شناسی زندگی به دو گروه گیاهان و حیوانات تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ لغت بیولوژیکی به دو گروه تقسیم می شود: گیاهان و حیوانات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Darwin eventually put forward a model of biological evolution.
[ترجمه گوگل]داروین سرانجام مدلی از تکامل بیولوژیکی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]داروین در نهایت مدلی از تکامل زیستی را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Biological research has often been a precursor to medical breakthroughs which benefit patients.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیولوژیکی اغلب پیشگامی برای پیشرفت های پزشکی بوده است که به نفع بیماران است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات زیستی اغلب به عنوان منادی دستاوردهای پزشکی بوده که به نفع بیماران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The living organisms somehow concentrated the minerals by biological processes.
[ترجمه گوگل]موجودات زنده به نوعی مواد معدنی را با فرآیندهای بیولوژیکی متمرکز کردند
[ترجمه ترگمان]موجودات زنده به گونه ای مواد معدنی را از طریق فرایندهای بیولوژیکی متمرکز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She decided to search for her biological mother after her adoptive parents died.
[ترجمه گوگل]او پس از مرگ پدر و مادر خوانده اش تصمیم گرفت به دنبال مادر بیولوژیکی خود بگردد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت پس از مرگ پدر و مادرش به دنبال مادر تنی اش بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Breathing and sleeping are examples of biological rhythms in humans.
[ترجمه گوگل]تنفس و خواب نمونه هایی از ریتم های بیولوژیکی در انسان هستند
[ترجمه ترگمان]تنفس و خواب نمونه هایی از ریتم های زیستی انسان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Genes are those tiny bits of biological information swapped in sexual reproduction.
[ترجمه گوگل]ژن ها آن تکه های کوچک اطلاعات بیولوژیکی هستند که در تولید مثل جنسی مبادله می شوند
[ترجمه ترگمان]ژن ها تکه های کوچکی از اطلاعات بیولوژیکی هستند که با تولید مثل جنسی مبادله می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Long-haul flights can seriously disrupt your biological clock.
[ترجمه گوگل]پروازهای طولانی مدت می توانند ساعت بیولوژیکی شما را مختل کنند
[ترجمه ترگمان]پروازهای طولانی مدت می تواند به طور جدی ساعت زیستی شما را مختل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a question of interest to biological science.
[ترجمه گوگل]این موضوع مورد علاقه علم زیست شناسی است
[ترجمه ترگمان]این موضوع مورد علاقه به علوم زیستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیستی (صفت)
biologic, biological

معرفت الحیات (صفت)
biologic, biological

بدست آمده از تسیزشناسی عملی (صفت)
biological

تخصصی

[شیمی] 1- وابسته به زیست شناسی، زیست شناختی، وابسته به گیاهان و جانداران 2- وابسته به نهاد هرچیز جاندار 3- فراورده ى زیست شناسی عملی (biologic هم می گویند)

انگلیسی به انگلیسی

• of biology, of the study of life
a biological process, system, or product is connected with or produced by natural processes in plants, animals, and other living things.
biological studies and discoveries are connected with research in biology.
biological weapons and biological warfare involve the use of organisms which damage living things.

پیشنهاد کاربران

زیستی/بیولوژیکی.
وابسته به زیست شناسی، زیست شناختی، وابسته به گیاهان و جانداران، وابسته به نهاد هرچیز جاندار
1. زیست شناختی ( مربوط به ) زیست شناسی 2. زیستی ۳. تنی. خونی
مثال:
She told me the truth about my biological parents and it meant nothing to me.
او حقیقت را درباره والدین تنی من گفت و آن برای من هیچ معنا و مفهومی نداشت.
زیست شناسی
مثال: He studied the biological processes of the human body.
او فرآیندهای زیستی بدن انسان را مطالعه کرد
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
بومشناختی
( گاهی اوقات به معنای ) جسمانی، جسمی، بدنی، فیزیکی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : biology
✅️ صفت ( adjective ) : biological
✅️ قید ( adverb ) : biologically
تنی_ خونی ( درباره پیوندهای خانوادگی )
تنی ( مثلا پدرمادر تنی )
زیست شناختی
خونی مثلا : their biological به معنی هم خونی هایشان ( یا برادر ، خواهر ، پدر و . . . خونی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس