binder

/ˈbaɪndər//ˈbaɪndə/

معنی: بند، اهرم جعبه ماکو، شکمبند زنان، رسید بیعانه، صاحف
معانی دیگر: صحاف، ریسمان یا طناب (یا هرچیزی که برای بستن به کار رود)، ماده ی همبند (منعقد کننده)، ملاط، بست مایه، پوشش (به منظور بستن و بسته بندی و غیره)، (برگ تنباکو که دور سیگار برگ را فرا می گیرد و آن را به هم نگه می دارد) پوست سیگار برگ، کسی یا دستگاهی که می بندد، بندگر، بافه گر، (کشاورزی) دستگاه دروگر و بسته بند، دستگاه کومه گر، بسته ساز (مثلا کاه)، بستگر، (حقوق) قرارداد موقت (که تا هنگام عقد قرارداد اصلی قابل اجرا می باشد)، بافندگی اهرم جعبه ماکو، الیاف پشم که بهم پیوسته ون  پشم را تشکیل میدهد، شکم بند زنان پس از وضع حمل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, sturdy notebook cover that contains a device for holding loose papers.

(2) تعریف: a person or thing that binds, such as a bookbinder.

(3) تعریف: any of various substances that hold loose substances together.

(4) تعریف: a temporary, legally valid agreement to purchase insurance, property, or the like, usu. involving partial payment.
مشابه: earnest

جمله های نمونه

1. he is an experienced binder
او صحاف با تجربه ای است.

2. tar serves as a binder in asphalt
در اسفالت،قیرکار همبند را می کند.

3. The cloth flower snaps on with a special binder.
[ترجمه گوگل]گل پارچه ای با چسب مخصوص به هم می چسبد
[ترجمه ترگمان]گل با یک binder مخصوص به من چشمک می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is presented in an A4 ring binder and each section is well indexed.
[ترجمه گوگل]این در یک کلاسور حلقه A4 ارائه شده است و هر بخش به خوبی نمایه شده است
[ترجمه ترگمان]در یک بست حلقه A۴ و هر بخش به خوبی شاخص گذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An abdominal binder and elastic hose are helpful in the milder cases.
[ترجمه گوگل]یک اتصال دهنده شکمی و شلنگ الاستیک در موارد خفیف تر مفید است
[ترجمه ترگمان]یک binder شکمی و لوله الاستیک در موارد ملایم تر، مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pollster David Binder found 65 percent would support the ballot measure and 28 percent would not.
[ترجمه گوگل]دیوید بیندر، نظرسنجی، دریافت که 65 درصد از طرح رای گیری حمایت می کنند و 28 درصد از آن حمایت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]pollster دیوید binder نشان داد که ۶۵ درصد از میزان رای حمایت خواهد کرد و ۲۸ درصد آن نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But now at Shortwood farm in Herefordshire, the binder is making a comeback.
[ترجمه گوگل]اما اکنون در مزرعه Shortwood در هرفوردشایر، کلاسور در حال بازگشت است
[ترجمه ترگمان]اما اکنون در مزرعه Shortwood در Herefordshire، مایه بازگشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My loose-leaf binder was neatly separated into subjects.
[ترجمه گوگل]کلاسور برگ گشاد من به طور مرتب به سوژه ها تقسیم شده بود
[ترجمه ترگمان]binder loose من به طور منظم به سوژه جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then she remembered a binder that held personal and financial information.
[ترجمه گوگل]سپس صحافی را به یاد آورد که حاوی اطلاعات شخصی و مالی بود
[ترجمه ترگمان]سپس she را به خاطر آورد که اطلاعات شخصی و مالی را در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is curious that a much-employed binder, as he obviously was, should have left no trace in the records.
[ترجمه گوگل]عجیب است که صحافی پرکار، همانطور که آشکارا بود، نباید هیچ ردی در سوابق باقی می گذاشت
[ترجمه ترگمان]خیلی جالب است که a را که به طور وضوح پیدا کرده بود، هیچ ردی در بایگانی جا نگذاشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The four degree score of Binder was used to classify clinical and endoscopic findings.
[ترجمه گوگل]برای طبقه بندی یافته های بالینی و آندوسکوپی از امتیاز چهار درجه بایندر استفاده شد
[ترجمه ترگمان]نمره چهار درجه of برای طبقه بندی یافته های بالینی و endoscopic مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Will the binder be potato, bread crumbs, mayo or a combination?
[ترجمه گوگل]آیا بایندر سیب زمینی، خرده نان، مایو یا ترکیبی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا بست مایه سیب زمینی، نان نان، مایونز یا ترکیبی خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't miss our handy Gardener's Year binder, designed to store your monthly cut-out-and-keep guide, for easy reference.
[ترجمه گوگل]صحافی دستی Gardener's Year ما را از دست ندهید، که برای ذخیره راهنمای برش و نگهداری ماهانه شما طراحی شده است تا مرجع آسان شود
[ترجمه ترگمان]کلاسور سال باغبان ما را از دست ندهید، که برای نگهداری و نگهداری ماهیانه تان به عنوان راهنمای آسان، طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Short for binder utility, an operating - system program that performs binding.
[ترجمه گوگل]مخفف binder utility، یک برنامه سیستم عامل که اتصال را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]یک برنامه سیستم عامل، یک برنامه سیستم عامل است که اتصال را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All of these assays are similarly dependent 011 the closeness with which the unknown species and the standard react with the binder.
[ترجمه گوگل]همه این سنجش‌ها به طور مشابه به نزدیکی گونه‌های ناشناخته و استاندارد با بایندر وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]تمام این آزمایش ها به طور مشابهی به نزدیکی نزدیکی که گونه های ناشناخته و واکنش استاندارد با the واکنش می دهند، وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

اهرم جعبه ماکو (اسم)
binder

شکم بند زنان (اسم)
binder

رسید بیعانه (اسم)
binder

صاحف (اسم)
binder

تخصصی

[شیمی] گیردهنده، نگپایه، چسب، ملاتها، همبست گر
[عمران و معماری] چسب - ماده چسبنده - چسبان - چسباننده - چسبنده - بستمایه - تنگ
[برق و الکترونیک] چسب صمغ یا هر ماده ی چسبنده دیگری که برای متصل کردن ذرات به هم و ایجاد استحکام مکانیکی به کار می رود.
[زمین شناسی] چسب، ماده چسبنده، چسبان، چسباننده، بستمایه، تنگ
[حقوق] قولنامه، بیمه نامه موقت
[نساجی] چسب - بیندر - اهرم جعبه ماکو - الیاف پشم بهم پیوسته تشکیل دهنده نخ پشمی
[پلیمر] محمل، اتصال دهنده، پیوند دهنده، چسب، بخشی از رنگ است که سبب پیوستگی لایه و چسبندگی رنگ به سطح می شود. مخلوط از رزینها، نرم کننده ها، روغن های خشک شونده و غیره است.

انگلیسی به انگلیسی

• detachable cover used for holding sheets of paper
a binder is a hard cover with metal rings inside, which is used to hold loose pieces of paper.

پیشنهاد کاربران

در متون حقوقی دو معنی دارد:
1 - وجه التزام در قولنامه و باقی قرارداد های مقدماتی
2 - خود قرارداد قولنامه
binder هم معنای earnest money در متون حقوق خصوصی است
باند: ( اسم ) بانداژی که به دور اندامی پیچیده می شود تا آن را نگه دارد
binder: ماده چسبان، چسب
a special piece of clothing that some people, especially transgender people ( = people whose gender does not match the body they were born with ) , wear to make their chests appear flatter by holding their breasts flat
یکی دیگه از معانییش این میشه
صحاف
binder ( شیمی )
واژه مصوب: پیونده
تعریف: رزین یا مادۀ چسبناکی که از آن برای نگه داشتن ذرات در کنار هم و ایجاد یکنواختی و استحکام مکانیکی و پیوند آنها به سطح استفاده می‏شود
در عمران چسباننده معنی میشه مثلا چسباننده سیمان پرتلند یا چسباننده قلیافعال
binder : کلاسور
ledger binder یا three ring binder میشه زونکن
البته خیلی فرقی نداره. به binder هم زونکن میشه گفت هم کلاسور
قولنامه، بیمه نامه موقت
[عمران و معماری] چسب - اتصال دهنده
با توجه به تعریف مریام - وبستر، معادل صحاف مناسب است. محمدرضا ایوبی صانع
با توجه به تعریف آکسفورد، واژه زونکن معادلی ملموس و قابل درک برای مخاطب هموطن یا فارسی زبان می باشد. محمدرضا ایوبی صانع
a person or machine that binds something ( such as books ) . Mer
a hard cover for holding sheets of paper, magazines, etc. together. Ox
اتصال دهنده
لایه اتصال، صحافی
مواد سیمانی
1 زونکن یا کلاسور 2 صحاف
پوشه
کلاسور
چسب
زونکن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس