1. Customers include makers of heating elements and bimetallic strips for thermostats.
[ترجمه گوگل]مشتریان شامل سازندگان عناصر گرمایشی و نوارهای دو فلزی برای ترموستات ها هستند
[ترجمه ترگمان]مشتریان شامل makers عناصر گرمایشی و نوارهای bimetallic برای thermostats هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This paper introduces a method of non-touch detecting bimetallic strip based on digital image processing technology.
[ترجمه گوگل]این مقاله روشی برای تشخیص غیرلمسی نوار دو فلزی مبتنی بر فناوری پردازش تصویر دیجیتال معرفی میکند
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی را برای تشخیص نوار bimetallic مبتنی بر فن آوری پردازش تصویر دیجیتال معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The bimetallic thermometer should note the products model. test range, fix screw, protect pipe length, shield diameter, accuracy and other technique parameter.
[ترجمه گوگل]دماسنج دو فلزی باید مدل محصولات را یادداشت کند محدوده آزمایش، پیچ ثابت، طول لوله، قطر سپر، دقت و سایر پارامترهای تکنیک محافظت کنید
[ترجمه ترگمان]دماسنج bimetallic باید مدل محصولات را یادداشت کند دامنه تست، پیچ اصلاح، حفاظت قطر سپر، دقت و پارامتر روش دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A new bimetallic basicity catalyst used for synthesis of methyl isobutyl ketone from acetone and hydrogen.
[ترجمه گوگل]یک کاتالیزور پایه دو فلزی جدید که برای سنتز متیل ایزوبوتیل کتون از استون و هیدروژن استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک کاتالیزور جدید خاصیت بازی bimetallic برای سنتز متیل آمونیوم کتون از استون و هیدروژن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. CO hydrogenation catalyzed in heterogeneous system by supported bimetallic cluster has been studied in the light of the effect of reaction temperature, time and support.
[ترجمه گوگل]هیدروژناسیون CO کاتالیز شده در سیستم ناهمگن توسط خوشه دو فلزی پشتیبانی شده در پرتو اثر دمای واکنش، زمان و پشتیبانی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]کاتالیز hydrogenation CO در سیستم ناهمگن با پشتیبانی خوشه bimetallic با توجه به تاثیر دما، زمان و پشتیبانی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In bimetallic thermometers a defined bending or change in the curvature of a bimetallic strip is brought about by a change in temperature.
[ترجمه گوگل]در دماسنج های دو فلزی یک خمش مشخص یا تغییر در انحنای یک نوار دو فلزی با تغییر دما ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]در thermometers bimetallic یک خمش و یا تغییر در انحنای یک نوار bimetallic توسط یک تغییر در دما ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Cu - Ag Bimetallic powers which were similar to the copper powders, were prepared by substitutional reaction method.
[ترجمه گوگل]توانهای دو فلزی مس - نقره که مشابه پودرهای مس بودند به روش واکنش جانشینی تهیه شدند
[ترجمه ترگمان]این مواد با استفاده از روش واکنش substitutional تهیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Classical lamination theory and bimetallic strip model were used to predict the thermal residual stresses in the bonded surfaces.
[ترجمه گوگل]برای پیشبینی تنشهای پسماند حرارتی در سطوح پیوندی از تئوری لایهگذاری کلاسیک و مدل نوار دو فلزی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای پیش بینی تنش های پسماند حرارتی در سطوح اتصال یافته از مدل lamination کلاسیک و مدل bimetallic استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. WSS series bimetallic thermometers are designed to directly measure low and medium temperature of fluid steam.
[ترجمه گوگل]دماسنج های دو فلزی سری WSS برای اندازه گیری مستقیم دمای کم و متوسط بخار سیال طراحی شده اند
[ترجمه ترگمان]thermometers WSS series برای اندازه گیری مستقیم دمای متوسط و متوسط بخار مایع طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The fracture toughness of the bimetallic interfaces is lower than those of respective counterpart metals.
[ترجمه گوگل]چقرمگی شکست رابط های دو فلزی کمتر از فلزات همتای مربوطه است
[ترجمه ترگمان]چقرمگی شکست سطح شکست bimetallic نسبت به دیگر فلزات مربوطه مربوطه پایین تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Insert the zinc and copper bimetallic probes of this electric clock into potatoes (or apples, cucumbers-even salt water or soda pop) and watch as the digital readout comes alive.
[ترجمه گوگل]کاوشگرهای دو فلزی روی و مس این ساعت الکتریکی را در سیب زمینی (یا سیب، خیار، حتی آب نمک یا نوشابه) قرار دهید و زنده شدن بازخوانی دیجیتال را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]قرار دادن the روی مس و مس در این ساعت الکتریکی به سیب زمینی ها (یا سیب، خیار - حتی آب شور یا نوشابه)و مشاهده کنید که readout دیجیتال زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Determining the bimetallic strip state by comparing- the grayscale of the region near the center of it, and giving out the result.
[ترجمه گوگل]تعیین حالت نوار دو فلزی با مقایسه مقیاس خاکستری ناحیه نزدیک به مرکز آن و ارائه نتیجه
[ترجمه ترگمان]تعیین وضعیت نوار لغزش با مقایسه - the منطقه در نزدیکی مرکز آن و دادن نتیجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. WSS series bimetallic thermometer, measurable - 80 ~ + 500 ℃ within the scope of temperature, and on - site instruction.
[ترجمه گوگل]دماسنج دو فلزی سری WSS، قابل اندازه گیری - 80 ~ + 500 ℃ در محدوده دما، و دستورالعمل در محل
[ترجمه ترگمان]series سری WSS، قابل اندازه گیری - ۸۰ + ۵۰۰ درجه سانتی گراد در محدوده دما، و دستورالعمل در سایت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The bimetallic catalyst for bimodal molecular weight distribution polyethylene was also introduced briefly.
[ترجمه گوگل]کاتالیزور دو فلزی برای پلی اتیلن توزیع وزن مولکولی دووجهی نیز به طور خلاصه معرفی شد
[ترجمه ترگمان]کاتالیزگر bimetallic برای توزیع وزن مولکولی bimodal نیز به طور خلاصه معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A bimetallic strip bends when heated.
[ترجمه گوگل]یک نوار دو فلزی هنگام گرم شدن خم می شود
[ترجمه ترگمان]یک نوار تیر چوبی وقتی گرم می شود خم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید