bimbo

/ˈbɪmboʊ//ˈbɪmbəʊ/

(قدیمی - خودمانی) آدم، شخص، یارو، (خودمانی) آدم لوس یا احمق (بیشتر در مورد زن)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bimbos
• : تعریف: (slang) a woman, esp. one considered to be stupid, silly, or sexually promiscuous.
مشابه: tramp

جمله های نمونه

1. He's going out with an empty-headed bimbo half his age.
[ترجمه گوگل]او با یک بیمبوی سر خالی نیمی از سنش بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]او با یک سبک سر خالی از سن و سال خودش بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He picked up some bimbo at the club.
[ترجمه گوگل]او مقداری بیمبو در باشگاه برداشت
[ترجمه ترگمان]اون یه some رو تو کلاب انتخاب کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bimbo Coles had spent the last four games watching from the sidelines, too, while recuperating from a sprained left ankle.
[ترجمه گوگل]بیمبو کولز چهار بازی آخر را نیز به تماشای از کنار زمین سپری کرده بود، در حالی که به دلیل پیچ خوردگی مچ پای چپ بهبود می یافت
[ترجمه ترگمان]کول ها چهار بازی آخر را هم از کنار زمین گذرانده بودند، در حالی که در حال بهبودی از مچ پای چپ رگ به رگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She plays an apparent bimbo who manages to outwit her boss.
[ترجمه گوگل]او نقش یک بیمبو ظاهری را بازی می کند که موفق می شود رئیس خود را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]او یک سبک سبک و سبک بازی می کند که موفق به outwit از رئیسش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do you know a little bimbo called June?
[ترجمه گوگل]آیا یک بیمبو کوچک به نام ژوئن می شناسید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تو یک bimbo کوچک به نام ژوئن می شناسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When Bimbo and Larry go into business together, their friendship begins to deteriorate -- no surprise there.
[ترجمه گوگل]وقتی بیمبو و لری با هم وارد تجارت می شوند، دوستی آنها شروع به خراب شدن می کند - جای تعجب نیست
[ترجمه ترگمان]وقتی Bimbo و لری با هم به کسب وکار می روند، دوستی شان خراب می شود - - هیچ تعجبی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is also assumed that a bimbo is unintelligent, couldn't possibly have an interest in anything other than clothes and make-up.
[ترجمه گوگل]همچنین فرض بر این است که یک بیمبو غیرهوشمند است، احتمالاً نمی تواند به چیزی جز لباس و آرایش علاقه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین فرض بر این است که یک زن جلف و سبک به چیزی غیر از لباس و آرایش توجه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't want you to look like a bimbo.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم شما شبیه یک بیمبو باشید
[ترجمه ترگمان]دلم نمی خواهد شبیه یک زن جلف به نظر بیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the game, you're Miss Bimbo, and your aim is to get a "fun job to pay for your needs and all the clothes a Bimbo could possibly want, " and "become the trendsetting bimbo in town. "
[ترجمه گوگل]در بازی، شما خانم بیمبو هستید و هدف شما این است که "یک شغل سرگرم کننده برای پرداخت نیازهای خود و تمام لباس هایی که یک بیمبو می تواند بخواهد" به دست آورید، و "به یک بیمبوی پرطرفدار در شهر تبدیل شوید "
[ترجمه ترگمان]در این بازی، شما دوشیزه Bimbo هستید، و هدف شما رسیدن به یک \"شغل سرگرم کننده برای پرداخت نیازهای شما و تمام لباس هایی است که یک Bimbo می تواند داشته باشد\" و \" به سبک trendsetting در شهر تبدیل شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I a blond bimbo girl, in a fantasy world.
[ترجمه گوگل]من یک دختر بیمبو بلوند، در دنیایی فانتزی
[ترجمه ترگمان]من یه دختر بلوند بلوند تو یه دنیای خیالی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. David: She's not a bimbo. She's a doctor, pediatrician, actually.
[ترجمه گوگل]دیوید: او یک بیمبو نیست او در واقع یک پزشک، متخصص اطفال است
[ترجمه ترگمان]اون جلف نیست در واقع، یه دکتره، در واقع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm a blond bimbo girl, in the fantasy world.
[ترجمه گوگل]من یک دختر بور هستم، در دنیای فانتزی
[ترجمه ترگمان]من یه دختر بلوند بلوند توی دنیای خیالی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A cell is a bimbo in terms of what it can relate about its own genes.
[ترجمه گوگل]یک سلول از نظر آنچه که می تواند در مورد ژن های خود ارتباط دهد، یک بیمبو است
[ترجمه ترگمان]یک سلول از لحاظ آنچه می تواند در مورد ژن های خود ارتباط برقرار کند، سبک و سبک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bimbo is one of the world's top bread makers.
[ترجمه گوگل]بیمبو یکی از برترین تولیدکنندگان نان در جهان است
[ترجمه ترگمان]Bimbo یکی از بهترین سازندگان نان جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• beautiful but unintelligent and often promiscuous woman (derogatory slang)

پیشنهاد کاربران

“Bimbo” is a slang term that can be used to describe a person who is attractive but unintelligent. The term was originally used in the United States as early as 1919 for an unintelligent or brutish man. As of the early 21st century, the “stereotypical bimbo” appearance became that of an attractive woman. It is often used to describe women who are blonde, have curvaceous figures, heavy makeup, and revealing clothing. The term is commonly associated with “the dumb blonde” stereotype.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح عامیانه
توصیف فردی جذاب اما بی استعداد.
این اصطلاح در ابتدا در ایالات متحده در اوایل سال 1919 برای یک مرد بی استعداد یا خشن استفاده شد. از اوایل قرن بیست و یکم، ظاهر "کلیشه ای بیمبو" به ظاهر یک زن جذاب تبدیل شد. اغلب برای توصیف زنانی که بلوند، خوش هیکل ، آرایش سنگین و لباس های بدن نما هستند.
این اصطلاح معمولاً با کلیشه "بلوندهای احمق" همراه است.
** بیمبو یک اصطلاح عامیانه در زبان انگلیسی است که به زنی اشاره دارد که در عین بهره بردن از زیبایی ظاهری، بهره هوشی و سطح تحصیلات پایینی دارد. همچنین این اصطلاح در توصیف زنی که در امور جنسی بی پرواست نیز می تواند به کار رود. بیمبو صریحاً معنی منفی ندارد اما می تواند به عنوان یک توهین زبانی به یک زن به کار رود.
مثال؛
She’s a total bimbo. She’s always wearing revealing clothes and flirting with guys.
I can’t believe he’s dating that bimbo. She’s so shallow and unintelligent.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Bimbo• https://www.merriam-webster.com/dictionary/bimbo
◻️A dumb and attractive female
A bimbo is a female who is not very bright but attractive. It is commonly used to refer to a blonde woman who has a lot of beauty but no brains.
The term has been around since the early 1900s in the U. S. and was used to describe dumb and primal - behaving men. However, the term evolved over time to describe women who put more time into their appearance instead of their intelligence. Bimbos usually wear a lot of makeup and skimpy clothing and aren't smart. The bimbo term is very similar to the�airhead�term.
...
[مشاهده متن کامل]

❓Example
Did you like Jeanine?
She was alright but she was kind of a bimbo.
Isn't that your type?

با تعاریفی که کاربران بالا انجام دادند، معادل بیمبو در فارسی "داف" است.
زن جذاب، پر آرایش، بلوند و خنگ را در فارسی داف می نامند.
اگر مفید واقع شد لطفا لایکی بفرمایید.
( عامیانه )
زن جذاب ( معمولا بلوند ) اما خنگ.
بیشتر برای زنایی به کار میره که به جای وقت گذاشتن برای رشد هوش و ذکاوتشون روی ظاهرشون خیلی وقت میزارن.
این افراد آرایش زیادی میکنن.
مثال:
She was alright but she was kind of a bimbo
Look at her, she's such a bimbo
زن زیبا و جذاب ولی خنگ. برای مردش میشه himbo
زن دم دستی
🎆 an attractive but unintelligent or frivolous young woman
🎆 1. A very stupid woman; an airhead
That bimbo asked how much a free sample costs!
🎆 A girl who is stupid, wears lots of make up and is obsessed with boys and clothes. Generally blonde but there are exceptions. Usually hang around i with other bimbos. You can spot them because they will be the big group of girls that all look the same and are giggling hysterically.
...
[مشاهده متن کامل]

Oh no! I broke a nail! This is awful!
You're such a bimbo.

زن جوان جذاب اما خنگول
زن جذاب ولی احمق

بپرس