billy

/ˈbɪli//ˈbɪli/

معنی: یار، رفیق، نوعی کتری فلزی، چماق یا گرز راهزنان، همدم، برادر، چوب دستی، باطوم یا چوب قانون پاسبان
معانی دیگر: پرموج، پرخیزاب، پرآبکوهه، پرتلاطم، کسی که کارش چسباندن پوستر (بر آویز) و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است (billsticker هم می گویند)، باتون پاسبان ها، چماق، کدینه، (استرالیا) قوطی یا کتری (برای پخت و پز در هوای آزاد)، مخفف نام william

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: billies
• : تعریف: a club, esp. that of a policeman; billy club.

جمله های نمونه

1. Billy is in the ninth grade.
[ترجمه گوگل]بیلی کلاس نهم است
[ترجمه ترگمان]بیلی کلاس نهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Billy continued to stand there, mute and defiant.
[ترجمه گوگل]بیلی همچنان در آنجا ایستاده بود، لال و سرکش
[ترجمه ترگمان]بیلی همچنان در همان جا ایستاده بود، ساکت و جسور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Billy was kicking a ball around the yard.
[ترجمه گوگل]بیلی داشت توپی را به اطراف حیاط می زد
[ترجمه ترگمان]بیلی توپ را دور حیاط می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Billy! Put your coat on, it's cold outside!
[ترجمه گوگل]بیلی! کتت را بپوش، بیرون سرد است!
[ترجمه ترگمان]! بیلی! کتت رو بپوش، بیرون سرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had asked around and learned that Billy was not yet here.
[ترجمه گوگل]او از اطراف پرسیده بود و فهمید که بیلی هنوز اینجا نیست
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرده بود و یاد گرفته بود که بیلی هنوز اینجا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Billy stood up slowly, rubbed his jaw, and spat blood.
[ترجمه گوگل]بیلی به آرامی بلند شد، فک خود را مالید و خون تف کرد
[ترجمه ترگمان]بیلی آهسته بلند شد، آرواره اش را مالید و خون تف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He warned Billy to keep away from his daughter.
[ترجمه گوگل]او به بیلی هشدار داد که از دخترش دوری کند
[ترجمه ترگمان]او به بیلی هشدار داد که از دخترش دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Billy started to snivel. His mother smacked his hand.
[ترجمه گوگل]بیلی شروع کرد به خرخر کردن مادرش دستش را زد
[ترجمه ترگمان]شروع به گریه کردن کرد مادر دستش را مشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Billy leaned forward and brushed a speck of dust off his shoes.
[ترجمه گوگل]بیلی به جلو خم شد و یک ذره گرد و غبار را از روی کفش هایش پاک کرد
[ترجمه ترگمان]بیلی خم شد و یک ذره گرد و خاک را از کفش هایش پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's curious Billy hasn't phoned when he promised he would.
[ترجمه گوگل]کنجکاو است که بیلی وقتی قول داده بود تلفن نکرده باشد
[ترجمه ترگمان]عجیب است که بیلی وقتی قول می دهد، تماس نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Billy had rosy cheeks and blue eyes.
[ترجمه گوگل]بیلی گونه های گلگون و چشم های آبی داشت
[ترجمه ترگمان]بیلی گونه های گلگون و چشمان آبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Billy dawdled behind her all morning.
[ترجمه گوگل]بیلی تمام صبح پشت سر او دوید
[ترجمه ترگمان]بیلی تمام صبح پشت سر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stop jigging about, Billy, and just stand still for a moment!
[ترجمه گوگل]بیلی از جست و خیز کردن دست بردار و فقط یک لحظه بی حرکت بایست!
[ترجمه ترگمان]مرگ را متوقف کن بیلی و فقط برای یک لحظه بی حرکت بایست!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Billy can't count yet.
[ترجمه گوگل]بیلی هنوز نمی تواند حساب کند
[ترجمه ترگمان]بیلی هنوز حساب نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

رفیق (اسم)
associate, man, fellow, bloke, friend, mate, comrade, pal, buddy, billy, bo, peer, cully, matey, yokefellow

نوعی کتری فلزی (اسم)
billy

چماق یا گرز راهزنان (اسم)
billy

همدم (اسم)
mate, cahoot, billy, jo

برادر (اسم)
brother, billy

چوب دستی (اسم)
stick, staddle, rattan, cane, walking stick, billy

باطوم یا چوب قانون پاسبان (اسم)
billy

انگلیسی به انگلیسی

• container for boiling water (australian); metal container for boiling water or cooking outside on a campfire, billycan (uk); policeman's club, nightstick
a billy or a billy can is a metal can or pot used for cooking over a camp fire or outdoor stove.

پیشنهاد کاربران

بپرس