billiard

/ˈbɪljərd//ˈbɪliədz/

معنی: بازی بیلیارد
معانی دیگر: نامه ی رسمی (با عنوان تجارتخانه و غیره بر بالای آن) جهت نوشتن قبض و صورت حساب، وابسته به بازی بیلیارد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or used in billiards.
اسم ( noun )
• : تعریف: a billiard shot in which the cue ball hits two other balls in succession.

جمله های نمونه

1. billiard balls clicked in the next room
در اتاق مجاور گوی های بیلیارد تق تق بهم می خوردند.

2. the cushion around a billiard table
لبه های نرم میز بیلیارد

3. the edges of the billiard table are felted
لبه های میز بیلیارد نمدپوش اند.

4. A billiard - table must be perfectly even.
[ترجمه گوگل]میز بیلیارد باید کاملاً یکنواخت باشد
[ترجمه ترگمان]یک میز بیلیارد باید کاملا تمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He chalked his billiard cue again and again.
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها نشانه بیلیارد خود را با گچ زد
[ترجمه ترگمان]دوباره و دوباره صدای بیلیارد خود را به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The billiard ball travelled gently across the table.
[ترجمه گوگل]توپ بیلیارد به آرامی روی میز حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]گوی بیلیارد به آرامی از روی میز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the billiard room at Mentmore, however, an economic think-tank was secretly plotting reform.
[ترجمه گوگل]با این حال، در اتاق بیلیارد در منتمور، یک اتاق فکر اقتصادی مخفیانه در حال طرح اصلاحات بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، در سالن بیلیارد at، یک فکر اقتصادی به طور مخفیانه در حال طراحی اصلاحات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We cleared the old billiard room of furniture and put on the record player, and danced reels.
[ترجمه گوگل]اتاق بیلیارد قدیمی را از اثاثیه پاک کردیم و دستگاه ضبط را گذاشتیم و قرقره رقصیدیم
[ترجمه ترگمان]اتاق بیلیارد قدیمی را جمع کردیم و روی نوازنده پیانو قرار دادیم و با قرقره چرخی زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cara marched instantly out of the billiard room with short, sharp steps, her heels stabbing the parquet floor.
[ترجمه گوگل]کارا فوراً با قدم‌های کوتاه و تیز از اتاق بیلیارد خارج شد و پاشنه‌هایش به کف پارکت ضربه می‌زد
[ترجمه ترگمان]کارا گاه به سرعت از اتاق بیلیارد بیرون آمد و با قدم های کوتاه و پاشنه دارش کف چوبی را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A very small but very fun billiard ball extinction casual games.
[ترجمه گوگل]یک بازی گاه به گاه بسیار کوچک اما بسیار سرگرم کننده انقراض توپ بیلیارد
[ترجمه ترگمان]یک بازی بیلیارد بسیار کوچک اما بسیار سرگرم بازی کردن بازی های معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The utility model relates to a billiard table with a level-adjusting device for sport and game.
[ترجمه گوگل]مدل کاربردی مربوط به میز بیلیارد با دستگاه تنظیم سطح برای ورزش و بازی است
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی با یک ابزار تنظیم سطح برای ورزش و بازی به یک میز بیلیارد مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you bounce a ping-pong ball off a billiard ball, the ping-pong ball will come back and this one becomes negative, whereas if you plow a billiard ball into a ping-pong ball, it will go forward.
[ترجمه گوگل]اگر یک توپ پینگ پنگ را از روی توپ بیلیارد پرتاب کنید، توپ پینگ پنگ برمی گردد و این توپ منفی می شود، در حالی که اگر یک توپ بیلیارد را در یک توپ پینگ پنگ شخم بزنید، به جلو می رود
[ترجمه ترگمان]اگر یک توپ pong را از یک توپ بیلیارد بازی کنید، توپ پینگ پنگ باز خواهد گشت و این یکی منفی می شود، در حالی که اگر یک توپ بیلیارد را در یک توپ پینگ پنگ بازی می کنید، به جلو پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Billiard rooms and gym room are quite nice places to go.
[ترجمه گوگل]اتاق های بیلیارد و سالن بدنسازی مکان های بسیار خوبی برای رفتن هستند
[ترجمه ترگمان]اتاق های نشیمن و سالن ورزشی مکان های خوبی برای رفتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I often do my exercise through playing the billiard ball.
[ترجمه گوگل]من اغلب ورزش خود را از طریق بازی با توپ بیلیارد انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات خود را در بازی بیلیارد بازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی بیلیارد (اسم)
billiard

انگلیسی به انگلیسی

• type of shot in the game of billiards

پیشنهاد کاربران

بپرس