bilateral

/baɪˈlætərəl//ˌbaɪˈlætərəl/

معنی: دو طرفه، دو جانبه، متقارن الطرفین، دوکناری
معانی دیگر: دوسویه، دوگانه، متقابل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: bilaterally (adv.), bilateralism (n.)
(1) تعریف: having two, esp. symmetrical, sides.

(2) تعریف: concerning or equally obligating two parties.

- a bilateral peace agreement
[ترجمه گوگل] توافقنامه صلح دوجانبه
[ترجمه ترگمان] توافق صلح دو جانبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in biology, relating to the right and left sides of a structure.

جمله های نمونه

1. bilateral negotiations
مذاکرات دوجانبه

2. a bilateral trade agreement
قرارداد بازرگانی دوجانبه

3. The talks centred on bilateral trade.
[ترجمه پوریا] مذاکرات بر سر تجارت دو سویه بود
|
[ترجمه گوگل]این گفتگوها بر تجارت دوجانبه متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوها بر روی تجارت دو جانبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have been negotiating a bilateral trade deal.
[ترجمه گوگل]آنها در حال مذاکره برای یک توافق تجاری دوجانبه بوده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مذاکره برای یک معامله تجاری دوجانبه بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. France and Germany have signed a bilateral agreement to help prevent drug smuggling.
[ترجمه پوریا] فرانسه و المان یک توافق نامه دوجانبه برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر به امضا رساندند .
|
[ترجمه گوگل]فرانسه و آلمان یک توافقنامه دوجانبه برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر امضا کردند
[ترجمه ترگمان]فرانسه و آلمان توافقنامه دو جانبه ای برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر به امضا رسانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Talks centred on increasing bilateral trade and plans for a tunnel or bridge link between the two countries.
[ترجمه گوگل]گفتگوها بر افزایش تجارت دوجانبه و طرح هایی برای ایجاد یک تونل یا پل ارتباطی بین دو کشور متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوها بر سر افزایش تجارت دو جانبه و طرح های مربوط به یک تونل یا پل ارتباطی بین دو کشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fifty years of bilateral aid programmes does not seem to have done much to reduce global poverty.
[ترجمه پوریا] به نظر میرسد برنامه های پنجاه ساله کمک های دوجانبه برای کاهش فقر جهانی به اندازه کافی جواب نداده است .
|
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که پنجاه سال برنامه کمک های دوجانبه در کاهش فقر جهانی کمک چندانی نکرده باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که پنجاه سال از برنامه های حمایتی دو جانبه برای کاهش فقر در جهان انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه گوگل]این در اختلال عملکرد دو طرفه لوب فرونتال گسترده رخ می دهد و معمولاً به دلیل بیماری عروقی، هیدروسفالی یا نئوپلازی عظیم است
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The busiest routes are carved up by bilateral deals between the national airlines at either end.
[ترجمه گوگل]شلوغ ترین مسیرها توسط معاملات دوجانبه بین خطوط هوایی ملی در هر دو طرف ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]شلوغ ترین مسیر نیز توسط معاملات دو جانبه بین خطوط هوایی ملی در هر دو طرف ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One client from each surgery had bilateral ulceration but clients with critical limb ischaemia and arterial ulceration were not included.
[ترجمه گوگل]یک مشتری از هر عمل جراحی زخم دوطرفه داشت، اما مراجعین مبتلا به ایسکمی شدید اندام و زخم شریانی در نظر گرفته نشدند
[ترجمه ترگمان]یکی از مشتریان هر عمل جراحی دو جانبه داشت اما مشتریانی با عضو بحرانی ischaemia و شریانی بودن شریانی در آن گنجانده نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The document envisaged six months of bilateral negotiations over programmes and funding.
[ترجمه گوگل]این سند شش ماه مذاکرات دوجانبه بر سر برنامه ها و بودجه را پیش بینی کرده بود
[ترجمه ترگمان]این سند شش ماه مذاکرات دو جانبه بر سر برنامه ها و بودجه را پیش بینی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bilateral animals move in a constant direction in such a way that one end is the front and the other the back.
[ترجمه گوگل]جانوران دو طرفه در یک جهت ثابت حرکت می کنند به گونه ای که یک سر آن جلو و سر دیگر عقب است
[ترجمه ترگمان]حیوانات دو جانبه به یک جهت ثابت حرکت می کنند به طوری که یک طرف جلو و دیگری عقب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Webs of bilateral deals protect them from the full brunt of competition.
[ترجمه گوگل]شبکه های معاملات دوجانبه از آنها در برابر فشار کامل رقابت محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]Webs معاملات دو جانبه از آن ها در برابر فشار کامل رقابت محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a bilateral system comprising a network of reciprocal relationships the entity against which claims are made is evident.
[ترجمه گوگل]در یک سیستم دوجانبه متشکل از شبکه ای از روابط متقابل، نهادی که علیه آن ادعا می شود مشهود است
[ترجمه ترگمان]در یک سیستم دو جانبه متشکل از شبکه ای از روابط متقابل، نهاد خلاف آن ادعاها مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. bilateral relations between the European Union and the U. S.
[ترجمه گوگل]روابط دوجانبه اتحادیه اروپا و آمریکا
[ترجمه ترگمان]روابط دو جانبه بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو طرفه (صفت)
two-sided, bilateral, mutual, reciprocal

دو جانبه (صفت)
bilateral, mutual, reciprocal, double-faced

متقارن الطرفین (صفت)
bilateral, zygomorphic

دوکناری (صفت)
bilateral

تخصصی

[برق و الکترونیک] دو طرفه - دوطرفه 1. دارای دو طرف 2. دو سویه ( Bidirectional ) شبکه ای که در آن عبور جریان در هر جهت است ولتاژ مشابهی تولید می کند .
[حقوق] دو طرفه، دو جانبه
[نساجی] پایاپای
[ریاضیات] دو طرفه، دو جانبه
[آمار] دو جانبه

انگلیسی به انگلیسی

• having two sides; reciprocal
bilateral negotiations, meetings, or agreements involve only the two groups or countries that are directly concerned; a formal word.

پیشنهاد کاربران

( در پزشکی ) برای توصیف متقارن یا دو طرفه بودن یک ضایعه
adjective
: involving two groups or countries
◀️bilateral trade agreements
◀️a bilateral treaty
— compare multilateral, unilateral
دوطرفه، دوجانبه، ( گ. ) متقارن الطرفین، دوکناری
◀️ a bilateral trade agreement : قرارداد بازرگانی دوجانبه
دوجانبه
bilateral ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کناری دوسویه
تعریف: همخوانی که در هنگام تولید آن، پس از انسداد، هوا از دو سوی دهان خارج شود
نوار کمر
دوسویه
از دو طرف ، مثل تنفس در شنای کرال سینه که از هر دو طرف چپ و راست انجام گیرد

بپرس