bigotry

/ˈbɪɡətri//ˈbɪɡətri/

معنی: تعصب، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز
معانی دیگر: کوته فکری، پیش داوری، عدم تحمل عقاید مخالف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: intolerance of any group or belief that is not one's own, especially in the form of racial, ethnic, or religious intolerance and prejudice.

- The Civil Rights Act brought some measure of justice for minorities, but it did not do away with the bigotry that remained among many individuals.
[ترجمه گوگل] قانون حقوق مدنی تا حدودی عدالت را برای اقلیت ها به ارمغان آورد، اما تعصبی را که در میان بسیاری از افراد باقی مانده بود، از بین نبرد
[ترجمه ترگمان] قانون حقوق مدنی مقداری از عدالت برای اقلیت ها را به ارمغان آورد، اما با تعصب که در میان بسیاری از افراد باقی مانده بود، این کار را انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bigotry is one of the byproducts of semiliteracy
تعصب یکی از پیامدهای کم سوادی است.

2. religious bigotry
تعصب مذهبی

3. the bigotry of a christian who thinks all non-christians will go to hell
کوته فکری یک فرد مسیحی که فکر می کند همه ی غیرمسیحیان به جهنم خواهند رفت

4. ridicule is the best solvent for bigotry
تمسخر بهترین برطرف کننده ی تعصب است.

5. Bigotry may be roughly defined as the anger of men who have no opinions.
[ترجمه گوگل]تعصب ممکن است تقریباً به عنوان خشم مردانی تعریف شود که هیچ نظری ندارند
[ترجمه ترگمان]Bigotry ممکن است به شدت به عنوان خشم افرادی تعریف شود که هیچ نظری ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must stand out against bigotry.
[ترجمه گوگل]ما باید در مقابل تعصب ایستادگی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در مقابل bigotry ایستادگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A cancer of bigotry spread through the community.
[ترجمه گوگل]سرطان تعصب در جامعه گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]سرطان تعصب در جامعه گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She tried to dissociate herself from the bigotry in her past.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد خود را از تعصب در گذشته دور کند
[ترجمه ترگمان]او سعی می کرد که خود را از the مقدسی که در گذشته داشت، خشک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Funding church schools is foolishly promoting bigotry and intolerance.
[ترجمه گوگل]تأمین مالی مدارس کلیسا به طرز احمقانه ای ترویج تعصب و عدم مدارا است
[ترجمه ترگمان]مدارس کلیسا به طور احمقانه تعصب و تعصب را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gay people face a constant struggle against bigotry.
[ترجمه گوگل]همجنس گرایان با مبارزه دائمی علیه تعصب روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]این مردم همجنس باز با struggle مخالف عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such fears and bigotry have remained on the sidelines this year, as the collapse of Pat Buchanan's campaign happily demonstrates.
[ترجمه گوگل]چنان که فروپاشی کمپین پت بوکانان با خوشحالی نشان می دهد، چنین ترس ها و تعصب ها امسال در حاشیه باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]چنین ترس هایی و تعصب در حاشیه این سال در حاشیه کمپین پت بوچانان (of s)باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Walls of suspicion, distrust and bigotry are beginning to rise again.
[ترجمه گوگل]دیوارهای سوء ظن، بی اعتمادی و تعصب دوباره شروع به بالا رفتن می کنند
[ترجمه ترگمان]دیواره ای ظن، بدگمانی و تعصب در حال ظهور مجدد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He once called liberalism a form of bigotry, but he did not particularly mind being called a bigot himself.
[ترجمه گوگل]او زمانی لیبرالیسم را نوعی تعصب نامید، اما به خصوص بدش نمی‌آمد که خودش را متعصب بخوانند
[ترجمه ترگمان]او زمانی خواهان liberalism بود، اما به ویژه برای آن نبود که خود را یک آدم ریاکار خطاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He deplored religious bigotry.
[ترجمه گوگل]او تعصب مذهبی را محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]او از تعصب مذهبی متاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

سرسختی درعقیده (اسم)
bigotry

عمل تعصب امیز (اسم)
bigotry

انگلیسی به انگلیسی

• intolerance of differing ideas and beliefs, prejudice
bigotry is the possession or expression of strong and often unreasonable opinions.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Intolerance toward those who hold different opinions or beliefs 🛑
🔍 مترادف: Prejudice
✅ مثال: His bigotry was evident in the way he treated people of different races.
Bigotry refers to extreme intolerance, prejudice, or discrimination against individuals or groups based on their race, religion, or other characteristics.
ناشکیبایی و بی مدارایی شدید، تعصب یا تبعیض علیه افراد یا گروه ها بر اساس نژاد، مذهب یا سایر ویژگی های آنها
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
His hateful comments revealed his deep - seated bigotry.
In a discussion about LGBTQ rights, someone might say, “We must stand against bigotry and fight for equality. ”
A news article might highlight a case of bigotry, stating, “The incident exposed the systemic bigotry within the education system. ”

bigotry
تحجّر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bigot / bigotry
✅️ صفت ( adjective ) : bigoted
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس