bigot

/ˈbɪɡət//ˈbɪɡət/

معنی: طرفدار، متعصب، ادم ریاکار، ادم خرافاتی
معانی دیگر: آدمی که کورکورانه و نابردبارانه از عقیده یا آیینی پیروی کند، کوته فکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bigoted (adj.)
• : تعریف: one who is prejudiced against and intolerant of any group or belief that is not his or her own, esp. religious, racial, or ethnic.

- She called her father a bigot when he expressed disapproval of her entering into a mixed marriage.
[ترجمه كريستين] بعد از نارضایتی پدرش از ازدواج او با یک مرد از نژاد دیگر او پدرش را یک متعصب و نژاد پرست خواند.
|
[ترجمه گوگل] او زمانی که پدرش را با ازدواج مختلط ابراز مخالفت کرد، او را متعصب خواند
[ترجمه ترگمان] او پدرش را یک آدم ریاکار می نامید وقتی اظهار نارضایتی از ورود او به ازدواج درهم و برهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bigot thinks that only his own beliefs are right
آدم متعصب فکر می کند فقط اعتقاد خودش درست است و بس

2. He who will not reason, is a bigot; he who cannot is a fool ;and he who dares not is a slave.
[ترجمه گوگل]کسی که استدلال نمی کند، متعصب است کسی که نمی تواند احمق است و کسی که جرأت ندارد برده است
[ترجمه ترگمان]کسی که عقل نداشته باشد، آدم خرافاتی است؛ او که نمی تواند احمق باشد؛ و کسی که جرات کرده باشد یک برده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was known to be a loud-mouthed, opinionated bigot.
[ترجمه گوگل]او به عنوان فردی متعصب دمدمی مزاج معروف بود
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که با دهانی پر سر و صدا، متعصب و متعصب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His words stamped him to be a bigot.
[ترجمه گوگل]سخنانش به او نشان داد که متعصب است
[ترجمه ترگمان]حرف هایش او را آدم متعصبی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Critics say the mayor is a bigot who is inflaming racial tensions in his city.
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند شهردار متعصبی است که به تنش های نژادی در شهرش دامن می زند
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند شهردار a است که تنش های نژادی را در شهر خود دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bigot is a stone - deaf orator.
[ترجمه گوگل]یک متعصب یک خطیب سنگ است - ناشنوا
[ترجمه ترگمان]A یک سخنور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A bigot is a stone - leaf orator.
[ترجمه گوگل]متعصب یک خطیب سنگ است
[ترجمه ترگمان]A یک orator است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A 3 bigot is a stone-deaf 3 orator.
[ترجمه گوگل]یک 3 متعصب یک خطیب 3 ناشنوای سنگی است
[ترجمه ترگمان]یک bigot ۳ a یک سخنور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bigot: you beat them unconscious with the parachute.
[ترجمه گوگل]متعصب: شما آنها را بیهوش با چتر نجات زدید
[ترجمه ترگمان]تو اونا رو با چترنجات بی هوش کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So you only act like a bigot and a sexist pig around me?
[ترجمه گوگل]پس تو فقط مثل یک آدم متعصب و یک خوک جنسیت زده دور من رفتار می کنی؟
[ترجمه ترگمان]پس تو فقط مثل یه آدم خرافاتی و یه خوک تبعیض جنسیتی در اطراف من رفتار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Henry was more than a bigot. He was also a hypocrite.
[ترجمه گوگل]هنری فراتر از یک متعصب بود او هم منافق بود
[ترجمه ترگمان] هنری بیشتر از یه آدم خرافاتی بود اون یه ریاکار هم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chuck is short for Charlie, and Charlie is the old code name for a down-home white bigot.
[ترجمه گوگل]چاک مخفف چارلی است و چارلی نام رمز قدیمی یک متعصب سفیدپوست خانه‌دار است
[ترجمه ترگمان]چاک برای چارلی کوتاهه و چارلی هم یه اسم رمز دار برای یه آدم خرافاتی سفید خونگی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pretty soon everyone in his dorm labels him as an intolerant bigot.
[ترجمه گوگل]خیلی زود همه در خوابگاه او را به عنوان یک متعصب غیرقابل تحمل برچسب می زنند
[ترجمه ترگمان]به زودی همه در خوابگاه او را به عنوان یک آدم خرافاتی تعصب نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An Analysis on the Three Categories of Images " Hooligan " ,'secular " and " Bigot "
[ترجمه گوگل]تحلیلی بر سه دسته تصویر «هولیگان»، «سکولار» و «متعصب»
[ترجمه ترگمان]تحلیل سه دسته از تصاویر \"hooligan\"، سکولار و \"Bigot\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

متعصب (اسم)
bigot, fanatic, zealot, dogmatist, zealous person

ادم ریاکار (اسم)
bigot, hypocrite

ادم خرافاتی (اسم)
bigot

انگلیسی به انگلیسی

• person who is intolerant of differing ideas and beliefs, prejudiced person
a bigot is someone who has strong and unreasonable opinions and refuses to change them, even when they are proved to be wrong.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“He was labeled a bigot for his hateful comments about immigrants. ”
A person might say, “It’s important to challenge and confront bigots to promote a more inclusive society. ”
In a conversation about LGBTQ rights, someone might argue, “Bigots who oppose equal rights are on the wrong side of history. ”
...
[مشاهده متن کامل]

آدم دو آتشه ، آدم خشک اندیش، فرد متحجّر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bigot / bigotry
✅️ صفت ( adjective ) : bigoted
✅️ قید ( adverb ) : _
یک فرد متعصب، فردی که به طورغیرمنصفانه و بسیار شدیدی از یکسری افراد، ایده ها و باقی چیزها تنفر دارد. به خصوص از برخی ادیان و قومیت ها و نژادها. او نمی تواند حضور برخی افراد و چیزهارا تحمل کند. مثلاً یکی تو نروژ بگه خداروشکر هیچ هندی و هندویی اینجا زندگی نمیکنه. بکی تو عربستان بگه الحمدالله هیچ کافر اروپایی توی محله ی ما زندگی نمیکنه. در این صورت این افراد Bigoted هستند
...
[مشاهده متن کامل]

He was labeled a bigot after making some offensive comments : پس از بیان برخی نظرات توهین آمیز، به او برچسب �متعصب� داده شد/زده شد.
نکات مهم :
۱. یک اسم قابل شمارش است پس میشه گفت Bigots
۲. این واژه خیلی شبیه Boycott هست. مواظب باشیم اشتباه نگیریم
Bigot : بیگِت
Boycott : بُی کات
*Boycott بایکوت یکی از اشکال اعتراضه. میشه گفت بایکوت همون ( تحریم اقتصادی ) هست
بازداری یا بایکوت ( به انگلیسی: Boycott ) یا طرد کردن عملی است که به موجب آن مصرف کننده ای از خرید، مصرف یا معامله با یک فرد، سازمان، یا کشور خودداری کند. تحریم یا بایکوت، گونه ای رفتار اعتراضی است و معمولاً دلایل سیاسی دارد.

افراطی و متعصب
فردی که اعتقادات و ایده های تعصبی و نامتعارف دارد و حاضر به پذیرفتن و یا گوش دادن به افرادی که اعتقادات و ایده های متفاوتی نسبت به خودش دارند نیست و از آنها متنفر است
عوام فریب
کسی که نفرت یا عدم تحمل نسبت به اعضای یک گروه خاص ( مانند یک گروه نژادی یا قومی یا جنسیتی )
فریبکار
ادم خرافاتی

بپرس