bigness

/ˈbɪɡnəs//bɪɡ/

معنی: بزرگی، گندگی، ستبری
معانی دیگر: بزرگی، گندگی

جمله های نمونه

1. For now, such notions of bigness play well in political circles but thankfully not in all banking ones.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، چنین تصوراتی از بزرگی در محافل سیاسی خوب است، اما خوشبختانه نه در همه محافل بانکی
[ترجمه ترگمان]زیرا در حال حاضر چنین مفاهیمی در محافل سیاسی به خوبی نمایش داده می شود ولی خوشبختانه در همه بانک های بانکی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wisdom of using bigness as a benchmark dubious also in the financial world.
[ترجمه گوگل]حکمت استفاده از بزرگی به عنوان معیار در دنیای مالی نیز مشکوک است
[ترجمه ترگمان]حکمت استفاده از بزرگی به عنوان معیاری که در جهان مالی نیز مورد تردید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bigness is nothing to be afraid of.
[ترجمه گوگل]بزرگی چیزی نیست که از آن ترسید
[ترجمه ترگمان]bigness چیزی برای ترسیدن وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole classroom leaves people an impression of bigness, brightness and tidiness.
[ترجمه گوگل]کل کلاس درس بزرگی، روشنایی و آراستگی را برای مردم به جا می گذارد
[ترجمه ترگمان]همه کلاس مردم را به عظمت، روشنایی و نظم و نظم می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wealth is the burden of bigness, Welfare the fullness of being.
[ترجمه گوگل]ثروت بار بزرگی است، رفاه پری وجود است
[ترجمه ترگمان]ثروت، مسئولیت بزرگی، رفاهی، و کمال بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like the bigness and the boldness and the chutzpah of all.
[ترجمه گوگل]من بزرگی و جسارت و چتزپاه همه را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]از همه bigness و بی باکی و the خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. M & A has the bigness meaning to our country microeconomic and macroeconomic.
[ترجمه گوگل]M, A برای کشور ما به معنای بزرگی اقتصاد خرد و کلان است
[ترجمه ترگمان]M & A به بزرگی معنا برای اقتصاد خرد اقتصاد کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wealth is the burden of bigness fulness of being.
[ترجمه گوگل]ثروت بار بزرگی پری وجود است
[ترجمه ترگمان]ثروت، بار بزرگی است که به بزرگی همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They worship bigness yet idealize the little man.
[ترجمه گوگل]آنها بزرگی را می پرستند و در عین حال انسان کوچک را ایده آل می کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو به بزرگی worship، مرد کوچک را دوست می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, we might presume that China's bigness andbears a relationship with the Chinese aesthetic sense.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ممکن است فرض کنیم که بزرگی چین با حس زیبایی شناختی چینی رابطه دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما ممکن است فرض کنیم که بزرگی چین رابطه ای با مفهوم زیبایی شناسی چینی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wealth is the burden of bigness.
[ترجمه گوگل]ثروت بار بزرگی است
[ترجمه ترگمان]ثروت بار بزرگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too much Bigness in your advertising is not a good thing either.
[ترجمه گوگل]بزرگی بیش از حد در تبلیغات شما نیز چیز خوبی نیست
[ترجمه ترگمان]تبلیغات زیاد در تبلیغات شما هم چیز خوبی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Others say that the problem is monopoly, not bigness.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر می گویند مشکل انحصار است نه بزرگی
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر می گویند که این مشکل تک قطبی است نه بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A careful distinction was drawn between bigness and monopoly.
[ترجمه گوگل]تمایز دقیقی بین بزرگی و انحصار قائل شد
[ترجمه ترگمان]تمایزی بزرگ بین بزرگی و monopoly کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

گندگی (اسم)
bigness

ستبری (اسم)
density, bigness, sturdiness, massiveness, stoutness, thickness

انگلیسی به انگلیسی

• largeness

پیشنهاد کاربران

بپرس