1. a bighearted man who forgave his enemies
مرد بزرگواری که دشمنان خود را بخشید
2. my father was a big-hearted man
پدرم مرد باگذشتی بود.
3. They spent most of a record stuffing making big-hearted tackles and chasing shadows.
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر یک رکورد را صرف ساخت تکل های بزرگ و تعقیب سایه ها کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیشتر of را صرف کرده بودند که ابزارهای بزرگ را درست کنند و سایه ها را تعقیب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The day belonged to Ireland, and in particular to the big-hearted Kerryman.
[ترجمه گوگل]آن روز متعلق به ایرلند و به ویژه به کریمن خوش قلب بود
[ترجمه ترگمان]آن روز به ایرلند تعلق داشت و به خصوص به the بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What is more, it is a big-hearted, generous book.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این کتاب بزرگ دل و سخاوتمندانه است
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیشتر است، یک کتاب بزرگ و بخشنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Larry's a big-hearted guy.
7. His unique style attributes to the good education, numerous frustrations and bighearted ideas in his chillhood.
[ترجمه گوگل]سبک منحصر به فرد او به تحصیلات خوب، ناامیدی های متعدد و ایده های بزرگ دل در دوران سردش مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]سبک منحصر به فرد او نسبت به آموزش عالی، frustrations متعدد و ایده های bighearted در chillhood وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید