bigamy

/ˈbɪɡəmi//ˈbɪɡəmi/

معنی: دو شوهری، دو زن داری
معانی دیگر: داشتن دو زن یا دو شوهر (که در اکثر کشورهای مسیحی جرم است)، دو زنی، دو همسری، تعدد زوجات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bigamies
• : تعریف: in law, the crime of marrying one person while still married to another.

جمله های نمونه

1. Some people look upon bigamy as double trouble.
[ترجمه گوگل]برخی افراد به دو همسری به عنوان یک مشکل مضاعف نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم، دو همسری به عنوان یک مشکل مضاعف به نظر می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.
[ترجمه گوگل]آقای وینکل که به همسرش نگاه می‌کرد، فکر می‌کرد دوهمسری جرمی است که هرگز در آن مقصر نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]آقای وین کل، که به همسرش نگاه می کرد، تصور کرد که این دو زن گناهی است که هرگز مرتکب خطا نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.
[ترجمه گوگل]برخی از گروه های مذهبی طرفدار دوهمسری هستند هر چند که این امر خلاف قانون کشور است
[ترجمه ترگمان]برخی از گروه های مذهبی حتی با وجود اینکه مخالف قانون زمین است، به نفع دو همسری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In court, he admitted that he had committed bigamy.
[ترجمه گوگل]او در دادگاه اعتراف کرد که مرتکب دو همسری شده است
[ترجمه ترگمان]در دربار، اون اعتراف کرد که دو همسری داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bigamy is considered to be against law in many countries.
[ترجمه یاسی] دو همسری در بسیاری از کشور ها خلاف قانون است
|
[ترجمه Mahmoodi] در بسیاری از کشور ها دو همسره بودن خلاف قانون است
|
[ترجمه گوگل]دو همسری در بسیاری از کشورها خلاف قانون تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]Bigamy علیه قانون در بسیاری از کشورها در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the male pied flycatcher, bigamy is obviously a successful strategy, but it also requires quite complex behavioural adaptations.
[ترجمه گوگل]برای مگس گیر نر، دوهمسری آشکارا یک استراتژی موفق است، اما به سازگاری های رفتاری کاملاً پیچیده نیز نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]برای مذکر pied مذکر، داشتن دو همسری یک استراتژی موفق است، اما به سازگاری با رفتاری کاملا پیچیده نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bigamy, for example, is a serious crime in Britain yet it is normal and accepted practice in other countries.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دو همسری در بریتانیا یک جرم جدی است، اما در سایر کشورها یک عمل عادی و پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Bigamy یک جرم جدی در بریتانیا است، با این حال در کشورهای دیگر عادی بوده و پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Various new definitions of bigamy have been suggested, including cohabitation for more than six months and a partnership that produces children.
[ترجمه گوگل]تعاریف جدید مختلفی از دوهمسری ارائه شده است، از جمله زندگی مشترک بیش از شش ماه و مشارکتی که بچه‌دار می‌شود
[ترجمه ترگمان]تعریف جدیدی از دو همسری شامل هم زیستی برای بیش از شش ماه و شراکتی که باعث تولید کودکان می شود، مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The male has fulfilled his ambition of bigamy at the expense of a female.
[ترجمه گوگل]مرد جاه طلبی خود از دوهمسری را به قیمت یک زن برآورده کرده است
[ترجمه ترگمان]مرد آرزوی داشتن دو همسری را به قیمت یک زن به ثمر رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bigamy is the only crime where two rites make a wrong. Bob Hope
[ترجمه گوگل]دو همسری تنها جرمی است که در آن دو آیین اشتباه می کنند باب هوپ
[ترجمه ترگمان]Bigamy تنها جنایتی است که دو قانون در آن اشتباه می کنند باب هوپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of these, Tolson, was a case on bigamy.
[ترجمه گوگل]یکی از این موارد، تولسون، موردی در مورد دوهمسری بود
[ترجمه ترگمان]، \"یکی از اینا،\" Tolson یه پرونده دو همسری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bigamy lightened the horizon of his shadowy thoughts for a moment.
[ترجمه گوگل]بیگامی افق افکار سایه او را برای لحظه ای روشن کرد
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه افق افکار تیره او را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bigamy is considered a crime in many countries.
[ترجمه گوگل]دو همسری در بسیاری از کشورها جرم محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]Bigamy در بسیاری از کشورها جرم محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bigamy, including legal and de facto bigamy bigamy both cases.
[ترجمه گوگل]دوهمسری، شامل دوهمسری قانونی و عملی دوهمسری هر دو مورد
[ترجمه ترگمان]Bigamy، از جمله دو همسر قانونی و دو زن، در دو مورد دو همسری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do you know the punishment for bigamy? Two mothers - in - law !
[ترجمه گوگل]آیا می دانید مجازات دوهمسری چیست؟ دو تا مادرشوهر !
[ترجمه ترگمان]شما تنبیه داشتن دو همسری را می دانید؟ ! دوتا مادر زن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Do you know the punishment for bigamy? Two mother - in - laws .
[ترجمه گوگل]آیا می دانید مجازات دوهمسری چیست؟ دو تا مادرشوهر
[ترجمه ترگمان]شما تنبیه داشتن دو همسری را می دانید؟ دوتا مادر مقدس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The bigamy is an illegal activity in the marital, incompatible with the monogyny in the modem society.
[ترجمه گوگل]دو همسری یک فعالیت غیرقانونی در روابط زناشویی است که با تک جنسیتی در جامعه مدرن ناسازگار است
[ترجمه ترگمان]دو همسری یک فعالیت غیر قانونی در زناشویی است که با the در جامعه مودم ناسازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو شوهری (اسم)
bigamy

دو زن داری (اسم)
bigamy

انگلیسی به انگلیسی

• marriage to two or more spouses at one time
bigamy is the crime of marrying a person when you are already legally married to someone else.

پیشنهاد کاربران

تفاوت bigamy با polygamy:
bi = پیشوندی ( prefix ) است که دلالت بر 2 دارد مثل bicycle؛
poly = پیشوندی ( prefix ) است که دلالت بر چندین ومقدار زیاد داردمثل polyculture .
bigamy = دوهمسری یا دوشوهری
polygamy = چند همسری یا چندشوهری
بنظر میاد polygamy یعنی چند زوج داشتن همزمان ولی bigamy یعنی در عین داشتن زوج بخواهی یکبار یا چند بار دیگه تجدید فراش کنی که جرم محسوب میشه .
فرق bigamy با polygamy چیه؟
bigamy ( n ) ( bɪɡəmi ) =the crime of marrying sb when you are still legally married to sb else, bigamous ( adj ) ( bɪɡəməs ) e. g. a bigamous relationship.
bigamy
دو همسری، تعدد زوج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bigamy / bigamist
✅️ صفت ( adjective ) : bigamous
✅️ قید ( adverb ) : bigamously
Having two wives or two husbands at the same time
دوزنی
دو شوهری
دوهمسری
تعدد زوج

بپرس