big wheel

جمله های نمونه

1. He's a big wheel in the company.
[ترجمه گوگل]او یک چرخ بزرگ در شرکت است
[ترجمه ترگمان]یک چرخ بزرگ در شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He became a big wheel in the East India Company.
[ترجمه گوگل]او چرخ بزرگی در کمپانی هند شرقی شد
[ترجمه ترگمان]او به یک چرخ بزرگ در شرکت هند شرقی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The big wheel had stopped with our chair rocking sweetly at the summit.
[ترجمه گوگل]چرخ بزرگ با تکان خوردن شیرینی صندلی ما در قله متوقف شده بود
[ترجمه ترگمان]چرخ بزرگ روی صندلی ما تاب می خورد و به نرمی در قله آن تاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A big wheel in local government.
[ترجمه گوگل]چرخ بزرگ در دولت محلی
[ترجمه ترگمان]یک چرخ بزرگ در دولت محلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Back down the beach, the Big Wheel was turning and there were even queues waiting to get on.
[ترجمه گوگل]به سمت پایین ساحل، چرخ بزرگ در حال چرخش بود و حتی صف هایی برای سوار شدن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]به پایین ساحل، چرخ بزرگ می چرخید و حتی صف های منتظر رسیدن به آنجا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a big wheel in Bucharest Securitate, Mr Manescu.
[ترجمه گوگل]آقای مانسکو او یک چرخ بزرگ در بخارست امنیتی بود
[ترجمه ترگمان]او یک چرخ بزرگ در بخارست Securitate، آقای Manescu بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You will also catch a glimpse of the Big Wheel in the famous Peter fairground.
[ترجمه گوگل]شما همچنین نگاهی اجمالی به Big Wheel در میدان معروف پیتر خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]شما هم چنین نگاهی به چرخ بزرگ در the معروف پیتر خواهید انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They came to steal a Big Wheel tricycle.
[ترجمه گوگل]آمدند یک سه چرخه بیگ ویل را بدزدند
[ترجمه ترگمان]اونا برای دزدیدن یه سه چرخه بزرگ اومدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ahead of them, they could see the Big Wheel turning against a sky streaked with red and grey.
[ترجمه گوگل]جلوتر از آنها، آنها می توانستند چرخ بزرگ را ببینند که در برابر آسمانی با رگه های قرمز و خاکستری می چرخد
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن ها، آن ها می توانستند چرخ بزرگ چرخ بزرگ را ببینند که رگه های قرمز و قرمز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The big wheel came round our way.
[ترجمه گوگل]چرخ بزرگ به دور ما آمد
[ترجمه ترگمان]چرخ بزرگ به طرف ما آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And they all hung out at the Big Wheel truck stop.
[ترجمه گوگل]و همه در ایستگاه کامیون بیگ ویل آویزان شدند
[ترجمه ترگمان]و همه به ایستگاه قطار \"چرخ بزرگ\" آویزون شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He thinks he's a big wheel in political circles, but actually he's a small cog wheel.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند چرخ بزرگی در محافل سیاسی است، اما در واقع او یک چرخ دنده کوچک است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که او یک چرخ بزرگ در محافل سیاسی است، اما در واقع یک چرخ کوچک دندانه دندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Water wheel is a big wheel with blades around the rim.
[ترجمه گوگل]چرخ آب یک چرخ بزرگ با تیغه هایی در اطراف لبه است
[ترجمه ترگمان]چرخ آب یک چرخ بزرگ با تیغه دور لبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The big wheel will be 120 meters high, twice as high as the Scott Monument.
[ترجمه گوگل]این چرخ بزرگ 120 متر ارتفاع خواهد داشت که دو برابر ارتفاع بنای یادبود اسکات است
[ترجمه ترگمان]این چرخ بزرگ ۱۲۰ متر ارتفاع دارد و دو برابر بنای یادبود اسکات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• type of amusement ride

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe someone who is important or influential, particularly in a social or professional context. It often implies that the person has a lot of power or control.
شخصی که مهم یا تأثیرگذار، به ویژه در زمینه اجتماعی یا حرفه ای.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب به این معناست که فرد دارای قدرت یا کنترل زیادی است.
مثال؛
He’s a big wheel in the finance industry.
In a discussion about a company, someone might say, “The big wheels are making all the decisions. ”
A friend might introduce someone by saying, “Meet the big wheel behind the event. ”

big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie
آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
1. ( عامیانه ) آدم بسیار مهم، تاثیرگذار، موفق.
2. چرخ فلک بزرگ.
مثال:
He's a big wheel in the financial world, so he could really help your career
Some big wheel wrote the order. Don’t blame me
...
[مشاهده متن کامل]

The big wheel wants you in his office right now
He's a big wheel in the company

شخص مهم و بانفود
این زبانزد دو چم گوناگون را دارد: ۱ - به کسی گویند که کار بیهوده و بی دستاورد انجام می دهد. مانند این که بی هدف و بی انگیزه به گرد خودش بچرخد. ۲ - چم دوم آن به آدم های برجسته و کارآمد گویند که کارایی و توانایی بسیار دارند.
آدم مهم، کله گنده، دم کلفت
noun - countable - British English :
ferris wheel
چرخ و فلک خیلی بزرگ
فان فار
به عنوان مثال :
The big wheel had stopped with our chair rocking sweetly at the summit
big wheel
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/big-wheel
سه چرخه بزرگ
He bought a big wheel
اون یه سه چرخه بزرگ خریده بود
جمله با چرخ و فلک بزرگ:
Hani and Mani go on a ride big wheel.
چرخ و فلک بزرگ
چرخ و فلک چرخ بزرگ
چرخ و فلک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس