bidirectional

/ˌbaɪdəˈrekʃn̩əl//ˌbaɪdəˈrekʃn̩əl/

حلبی آباد، حومه ی فقیرنشین شهر، (قادر به حرکت کردن یا عمل کردن یا دریافت کردن مخابره از دو جهت) دوسویه، دوسمتی، دو جهتی، دوسویه

جمله های نمونه

1. My unit came with a six-foot, bidirectional parallel printer cable, apparently a last-minute addition to the package.
[ترجمه گوگل]دستگاه من با یک کابل چاپگر موازی دو طرفه شش فوتی عرضه شد که ظاهراً در آخرین لحظه به بسته اضافه شد
[ترجمه ترگمان]واحد من با یک کابل شش فوت، یک کابل چاپگر موازی دو طرفه، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus a direct relationship can be established between bidirectional reflectance and biomass for the grasses.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توان یک رابطه مستقیم بین بازتاب دو طرفه و زیست توده برای چمن ها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک رابطه مستقیم می تواند بین بازتابندگی دو سویه و زیست توده برای علف ها ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The 7000 was easy to assemble and set up, but you will need one of the new bi-directional parallel printer cables.
[ترجمه گوگل]مونتاژ و راه اندازی 7000 آسان بود، اما به یکی از کابل های چاپگر موازی دو جهته جدید نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]مونتاژ و راه اندازی ۷۰۰۰ مدرسه ساده است، اما شما به یکی از کابل های چاپگر موازی دو جهتی نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tucker tried to separate the relationships between bidirectional reflectance ratios and firstly, the biomass, secondly, the productivity.
[ترجمه گوگل]تاکر سعی کرد روابط بین نسبت‌های بازتاب دو طرفه و اولاً زیست توده و در مرحله دوم بهره‌وری را از هم جدا کند
[ترجمه ترگمان]تاکر سعی کرد روابط بین نسبت های بازتابندگی دو طرفه و ابتدا، زیست توده، دوم، بهره وری را از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To improve the bidirectional associative memroy (BAM) performance, a modified model was used to enhance neural networks' memory capacity and error correction capability.
[ترجمه گوگل]برای بهبود عملکرد حافظه انجمنی دو جهته (BAM)، یک مدل اصلاح شده برای افزایش ظرفیت حافظه شبکه های عصبی و قابلیت تصحیح خطا استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای بهبود عملکرد bidirectional memroy (BAM)یک مدل اصلاح شده به منظور افزایش ظرفیت حافظه شبکه عصبی و قابلیت تصحیح خطا مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bidirectional iterator is an iterator that can read through a sequence of values.
[ترجمه گوگل]تکرار کننده دو جهته تکرار کننده ای است که می تواند از طریق یک دنباله از مقادیر بخواند
[ترجمه ترگمان]یک iterator دو سویه یک iterator است که می تواند از طریق یک توالی از مقادیر خوانده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He attempted to investigate bidirectional streaming by inoculating two dishes with R. oryzae.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا جریان دو طرفه را با تلقیح دو ظرف با R oryzae بررسی کند
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا با مایه کوبی کردن دو ظرف با R، جریان دو طرفه را بررسی کند oryzae
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bidirectional scalability tests were run just as they were in the previous environment.
[ترجمه گوگل]تست‌های مقیاس‌پذیری دو جهته درست مانند محیط قبلی اجرا شدند
[ترجمه ترگمان]آزمون های مقیاس پذیری دو سویه درست همانطور که در محیط قبلی بودند اجرا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In order to acquire field Bidirectional Reflectance Distribution Function (BRDF) of targets, a multiangular measurement system was designed.
[ترجمه گوگل]به منظور به دست آوردن تابع توزیع بازتاب دو جهته (BRDF) اهداف، یک سیستم اندازه گیری چند زاویه ای طراحی شد
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به تابع توزیع Bidirectional targets (BRDF)اهداف، یک سیستم ارزیابی multiangular طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the applications of bidirectional flow measurements, the discharge coefficient for each direction should be calibrated separately.
[ترجمه گوگل]برای کاربردهای اندازه گیری جریان دو طرفه، ضریب تخلیه برای هر جهت باید به طور جداگانه کالیبره شود
[ترجمه ترگمان]برای کاربردهای اندازه گیری جریان دو سویه، ضریب تخلیه برای هر جهت باید به طور جداگانه تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For isolated-type symmetry half-bridge bidirectional converter with phase-shifted control, a simplified circuit under 4 modes using the primary windings of transformer as reference object is built.
[ترجمه گوگل]برای مبدل دو طرفه نیمه پل تقارن نوع ایزوله با کنترل تغییر فاز، یک مدار ساده تحت 4 حالت با استفاده از سیم پیچ های اولیه ترانسفورماتور به عنوان شی مرجع ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]برای مبدل half با نوع ایزوله شده نیمه پل با کنترل تغییر فاز، یک مدار ساده زیر ۴ حالت با استفاده از سیم پیچ های اولیه ترانسفورماتور به عنوان شی مرجع ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rub is that bidirectional - TEC drive an inconvenient design problem.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که دو جهته - درایو TEC یک مشکل طراحی نامناسب است
[ترجمه ترگمان]این مساله این است که دو سویه یک مشکل طراحی نامناسب را هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The electronic books has one kind of bidirectional interaction dissemination pattern, it has changed the uniflow spreading process of traditional books.
[ترجمه گوگل]کتاب‌های الکترونیکی دارای یک نوع الگوی انتشار تعامل دوسویه هستند که روند انتشار یک جریان کتاب‌های سنتی را تغییر داده است
[ترجمه ترگمان]کتاب های الکترونیکی دارای یک نوع الگوی انتشار تعاملی دوسویه است، که فرآیند انتشار uniflow کتاب های سنتی را تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A scheme of bidirectional thyristor phasing trigger composed by ICs is presented, and the trigger circuit fit for AC voltage regulator of inductive load is given.
[ترجمه گوگل]طرحی از ماشه فاز دو طرفه تریستور که توسط IC ها تشکیل شده است ارائه شده است، و مدار ماشه مناسب برای تنظیم کننده ولتاژ AC بار القایی داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک طرح متشکل از یک راه انداز فازی دوسویه متشکل از IC ها ارایه می شود و مدار راه انداز برای تنظیم کننده ولتاژ AC با بار القایی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These two methods were used to calculate the relative bidirectional reflectance of ten contrasting surfaces.
[ترجمه گوگل]از این دو روش برای محاسبه بازتاب دو طرفه نسبی ده سطح متضاد استفاده شد
[ترجمه ترگمان]از این دو روش برای محاسبه انعکاس دو سویه نسبی ده سطح متضاد استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] دوطرفه
[سینما] دو راستا
[پلیمر] دو جهته، آرایشی که الیاف تقویت کننده دسته رشته ای در دو جهت زاویه دار (حداکثر عمود برهم) برای رسیدن به حداکثر استحکام محصول در دو جهت به خود می گیرد.

انگلیسی به انگلیسی

• in two directions

پیشنهاد کاربران

دو وجهی
دو طرفه
[مواد] دو جهته
دوجهته
دو جهتی , دو سویه

بپرس