دیکشنری
مترجم
بپرس
biding
معنی
: مقیم
معانی دیگر
: سکنى، منزل
دنبال کنید
مترادف ها
مقیم
(صفت)
dwelling, biding, resident, residing, domiciled, indwelling, inhabiting, habitant
انگلیسی به انگلیسی
• residence, dwelling place; habitation
پیشنهاد کاربران
پیوند. adjective
biding site
محلِّ پیوند
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها