biddable

/ˈbɪdəbl̩//ˈbɪdəbl̩/

معنی: رام، فرمانبردار، مطیع، پیشنهادشدنی
معانی دیگر: دربازی ورق دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: biddably (adv.), biddability (n.)
(1) تعریف: willing to do another's bidding; amenable; obedient.
متضاد: disobedient, recalcitrant, uncooperative, willful
مشابه: docile

(2) تعریف: in card games, capable of being bid on.

- a biddable hand in bridge
[ترجمه گوگل] یک دست در پل قابل پیشنهاد
[ترجمه ترگمان] یک دست biddable روی پل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Valerie was the most biddable of daughters.
[ترجمه گوگل]والری خواستنی ترین دختر بود
[ترجمه ترگمان] والری \"most دختر بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most professionals were a deferential, biddable lot.
[ترجمه گوگل]اکثر حرفه ای ها یک لات با احترام و قابل پیشنهاد بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد حرفه ای احترام زیادی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She found Hyacinth, placid and biddable, an agreeable playmate and Mada Joyce a fine source of entertainment.
[ترجمه گوگل]او سنبل، آرام و قابل پیشنهاد، همبازی دلپذیر و مادا جویس را منبع خوبی برای سرگرمی یافت
[ترجمه ترگمان]او hyacinth، متین و biddable، همبازی خوبی پیدا کرد و با Mada که از آن لذت بخش بود، لذت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For years she'd been so meek, so biddable to this man, and all for what?
[ترجمه گوگل]سال‌ها بود که او آنقدر متواضع بود، آنقدر برای این مرد، و همه برای چه؟
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که این مرد بسیار بردبار و با این مرد مهربان بود، و برای چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A more gentle and biddable invalid. can Kingsley.
[ترجمه گوگل]یک نامعتبر ملایم تر و قابل پیشنهاد می تواند کینگزلی
[ترجمه ترگمان] یه ادم ملایم تر و biddable کینگزلی میتونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intelligent, keen and biddable, with a strong will to please. Kindly nature, with no trace of aggression or undue shyness.
[ترجمه گوگل]باهوش، مشتاق و قابل پیشنهاد، با اراده قوی برای راضی کردن طبیعتی مهربان، بدون هیچ اثری از پرخاشگری یا خجالتی بی مورد
[ترجمه ترگمان]باهوش، مشتاق و مشتاق، با اراده قوی طبیعت مهربان، بدون هیچ ردی از خشونت و یا خجالت بی مورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your brother, on the other hand, was as biddable as a shepherd's dog.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، برادر شما به اندازه سگ چوپان قابل خرید بود
[ترجمه ترگمان]برادر شما در طرف دیگر مثل سگ چوپان نمایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was biddable, tractable. If Michael found some slight task for her to do, she did it without comment, without complaint, but then she would return to her chair.
[ترجمه گوگل]او قابل مناقصه، قابل تحمل بود اگر مایکل کار کوچکی برای او پیدا می کرد، بدون نظر و شکایت این کار را انجام می داد، اما سپس به صندلی خود باز می گشت
[ترجمه ترگمان]او در آن حالت biddable و tractable بود اگر مایکل وظیفه کوچکی برای انجام دادن داشت، این کار را بدون اظهار نظر انجام می داد، بدون شکایت، اما بعد به صندلی اش باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A more gentle and biddable invalid. can hardly be conceived(Henry Kingsley.
[ترجمه گوگل]یک نامعتبر ملایم تر و قابل پیشنهاد به سختی می توان تصور کرد (هنری کینگزلی
[ترجمه ترگمان]آدم more و biddable است به سختی می تواند درک شود (هنری کینگزلی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lucinda was tall and beautiful, and most times obedient and biddable.
[ترجمه گوگل]لوسیندا قد بلند و زیبا بود و بیشتر اوقات مطیع و مطیع بود
[ترجمه ترگمان]لوسیندا بلند و زیبا بود و اغلب مطیع و biddable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Men are seen as the enemy and are fought through re-education away from the colonialist ideas that women should be quiet and biddable.
[ترجمه گوگل]مردان به عنوان دشمن تلقی می شوند و از طریق آموزش مجدد به دور از عقاید استعماری که زنان باید ساکت و آرام باشند، مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]مردان به عنوان دشمن دیده می شوند و از طریق آموزش مجدد از عقاید استعماری فرار می کنند که زنان باید ساکت و آرام باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These strong-eyed dogs have been bred to work in this style. They have also been bred for working temperament, to be biddable working for and with their handler.
[ترجمه گوگل]این سگ های چشم قوی برای کار در این سبک تربیت شده اند آنها همچنین برای خلق و خوی کار پرورش یافته اند، برای کار کردن برای و با نگهدارنده خود
[ترجمه ترگمان]این سگ های با چشم قوی برای کار کردن در این سبک پرورش داده شده اند آن ها همچنین برای خلق و خوی کار، برای کار کردن با مربی خود پرورش داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good natured, placid in basic disposition and fond of children, very devoted, obedient, biddable and eager to work.
[ترجمه گوگل]خوش اخلاق، آرام در خلق و خوی اولیه و علاقه مند به کودکان، بسیار فداکار، مطیع، مناقصه پذیر و مشتاق به کار
[ترجمه ترگمان]مهربان، آرام، با خلق و خوی ابتدایی و دوست داشتن بچه ها، بسیار وفادار و مشتاق و مشتاق کار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In truth, the Chinese couldn't believe their luck in finding such a naive and biddable partner as Kissinger.
[ترجمه گوگل]در حقیقت، چینی‌ها نمی‌توانستند شانس خود را در یافتن شریک ساده‌لوح و قابل پیشنهادی مانند کیسینجر باور کنند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، چینی ها نمی توانند شانس خود را در یافتن یک شریک ساده و biddable به عنوان Kissinger باور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رام (صفت)
domestic, tame, amenable, docile, meek, manageable, obedient, biddable, treatable, governable

فرمانبردار (صفت)
subordinate, obedient, biddable, obsequious

مطیع (صفت)
subordinate, subject, conformable, docile, obedient, submissive, limber, biddable, dutiful, duteous

پیشنهاد شدنی (صفت)
biddable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be bid on; obedient

پیشنهاد کاربران

حرف گوش کن
مطیع
فرمانبردار
مطیع. فرمانبردار
مطیع. فرمانبردار. بدون شکایت کاری را انجام دادن
موارد قابل پیشنهاددهی

بپرس