beyond measure


بیش از حد، بیش از اندازه، بی حد، بسیار، بی اندازه، بی نهایت

جمله های نمونه

1. Mankind's knowledge of the universe has increased beyond measure.
[ترجمه گوگل]دانش بشر از جهان بیش از حد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]دانش بشریت از جهان فراتر از اندازه افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her joy was beyond measure.
[ترجمه گوگل]شادی او فراتر از حد بود
[ترجمه ترگمان]Her فراتر از حد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her work has improved beyond measure .
[ترجمه گوگل]کار او بیش از حد پیشرفت کرده است
[ترجمه ترگمان]کار او فراتر از اندازه پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Detesting the faults beyond measure which nature has given to women, he resolved never to marry.
[ترجمه گوگل]او با بیزاری از عیوب بیش از حدی که طبیعت به زنان داده است، تصمیم گرفت هرگز ازدواج نکند
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه عیب و ایرادی را که طبیعت به زنان داده بود از بین برد، تصمیم گرفت که هرگز ازدواج نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That notion, too, disturbed him beyond measure.
[ترجمه گوگل]این تصور نیز بیش از حد او را پریشان کرد
[ترجمه ترگمان]این فکر هم او را بیش از اندازه ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She fascinates me beyond measure.
[ترجمه گوگل]او مرا مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد تصور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It puzzled him beyond measure that the boy should have stumbled upon this private area.
[ترجمه گوگل]او را بیش از حد متحیر کرد که پسر باید به طور تصادفی به این منطقه خصوصی برخورد می کرد
[ترجمه ترگمان]او را گیج کرده بود که پسر باید به این منطقه خصوصی وارد شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He fascinates me beyond measure.
[ترجمه گوگل]او مرا مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد تصور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He irritated me beyond measure.
[ترجمه گوگل]او مرا بیش از حد عصبانی کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Burton and his wife had suffered beyond measure.
[ترجمه گوگل]برتون و همسرش بیش از حد رنج کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]برتون و همسرش بیش از حد آسیب دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our deepest fear is that we are beyond measure.
[ترجمه گوگل]عمیق ترین ترس ما این است که ما فراتر از حد و اندازه هستیم
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our deepest fear is that we are powerful beyond measure.
[ترجمه گوگل]عمیق ترین ترس ما این است که ما بیش از اندازه قدرتمند هستیم
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prospect of this young team is beyond measure.
[ترجمه گوگل]چشم انداز این تیم جوان فراتر از حد انتظار است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز این تیم جوان فراتر از اندازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He who succeeds, will have power beyond measure.
[ترجمه گوگل]کسی که موفق شود، قدرتی فراتر از اندازه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او که موفق می شود، قدرتی فراتر از اندازه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I know that my debt to them is beyond measure.
[ترجمه گوگل]می دانم که بدهی من به آنها بیش از اندازه است
[ترجمه ترگمان]می دانم که بدهی من به آن ها فراتر از اندازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• immeasurable, cannot be estimated

پیشنهاد کاربران

to love someone beyond measure
کسی را بی حد و اندازه دوست داشتن
to live beyond your means
بیش از حد و توان ( مالی ) خرج کردن،
To spend money more than you can afford
The more gifts she received, the more she craved, until he was living beyond his means.
It is far better to pay off old debts steadily by living within your means

بپرس