bewitchment

/bɪˈwɪtʃmənt//bɪˈwɪtʃmənt/

معنی: فریفتگی، فریب، طلسم، سحر، افسون
معانی دیگر: افسونگری، افسون زدگی، طلسم زدگی، جادو (bewitchery هم می گویند)

جمله های نمونه

1. Why does this word have such-and-such bewitchment.
[ترجمه گوگل]چرا این کلمه جادوی فلان دارد
[ترجمه ترگمان]چرا این کلمه انقدر این قدر دردسر درست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Philosophy is a battle against the bewitchment of our intelligence by means of language.
[ترجمه گوگل]فلسفه نبردی است با جادو کردن هوش ما از طریق زبان
[ترجمه ترگمان]فلسفه یک نبرد بر ضد the عقل ما با استفاده از زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The "illness" in question is the bewitchment of intelligence by language.
[ترجمه گوگل]«بیماری» مورد بحث، جادو کردن هوش توسط زبان است
[ترجمه ترگمان]\"بیماری\" در سوال the هوش با زبان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His diagnosis of bewitchment put into motion the forces that would ultimately result in the death by hanging of nineteen men and women.
[ترجمه گوگل]تشخیص او از جادوگری نیروهایی را به حرکت درآورد که در نهایت منجر به مرگ نوزده مرد و زن می شد
[ترجمه ترگمان]تشخیص او از bewitchment، نیروهایی را به حرکت واداشت که نهایتا منجر به مرگ ۱۹ مرد و زن می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The convulsive symptoms that can be a result of consuming ergot tainted rye have also been said to be the cause of accusations of "bewitchment" that spurred the Salem witch trials.
[ترجمه گوگل]همچنین گفته شده است که علائم تشنجی که می تواند در نتیجه مصرف چاودار آلوده به ارگوت باشد، دلیل اتهامات "جادوگری" است که محاکمه جادوگران سالم را تحریک کرد
[ترجمه ترگمان]علائم تشنج آمیزی که می تواند ناشی از مصرف گندم سیاه باشد نیز گفته شده است که علت اتهامات \"bewitchment\" است که منجر به محاکمه سالم witch شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wanted to get away from the woman, had even begun to detest her, because with her hateful black eyes and some sort of bewitchment she had deprived him of his self-control.
[ترجمه گوگل]او می خواست از زن دور شود، حتی از او متنفر شده بود، زیرا با چشمان سیاه نفرت انگیز و نوعی جادوگری او را از کنترل خود محروم کرده بود
[ترجمه ترگمان]می خواست از آن زن دور شود، حتی از او متنفر شده بود، چون با چشمان سیاه و پر hateful او را از تسلط بر خود محروم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریفتگی (اسم)
aberration, bewitchment, fascination

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

طلسم (اسم)
bewitchment, mumbo jumbo, amulet, talisman, spell, fetish, mascot, charm, incantation, cantrip, juju, joss, obeah, phylactery

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

افسون (اسم)
bewitchment, fascination, conjuration, spell, charm, enchantment, glamor, incantation, juju

انگلیسی به انگلیسی

• enchantment, charm, spell

پیشنهاد کاربران

بپرس