bewail

/biˈweɪl//bɪˈweɪl/

معنی: سوگواری کردن، زاری کردن، ندبه کردن
معانی دیگر: زاریدن، شکوه کردن، شکایت کردن، سوگواری کردن برای، زاری کردن باoverیا for

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bewails, bewailing, bewailed
• : تعریف: to mourn or express great sorrow for; wail or cry over; lament.
مشابه: bemoan, deplore, lament, moan, mourn, regret, wail
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: bewailer (n.), bewailment (n.)
• : تعریف: to express great sorrow; grieve.
متضاد: rejoice
مشابه: bemoan, lament, moan, mourn, wail

جمله های نمونه

1. Carrion crows bewail the dead sheep and then eat them.
[ترجمه گوگل]کلاغ های مردار گوسفند مرده را ناله می کنند و سپس آنها را می خورند
[ترجمه ترگمان] کاری که \"کریون\" برای گوسفند مرده گریه میکنه و بعدش eat
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He bewailed his misfortune and the loss of his most treasured possessions.
[ترجمه گوگل]او از بدبختی خود و از دست دادن گرانبهاترین دارایی هایش گریست
[ترجمه ترگمان]از بدشانسی و از دست دادن most دارایی او شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He bewailed the breaches of discipline.
[ترجمه گوگل]او از نقض نظم و انضباط گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]کلی شکایت از نظم و شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She bewailed her misfortune.
[ترجمه گوگل]برای بدبختی اش گریه کرد
[ترجمه ترگمان] شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Republicans bewail what they say is a likelihood that Democrats will sit on nominations.
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان ناله می کنند که آنها می گویند این احتمال وجود دارد که دموکرات ها روی نامزدها بنشینند
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان چیزی را که می گویند این احتمال وجود دارد که دموکرات ها در انتخابات نام نویسی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Men propping up the bar over lunch will bewail the loss of earlier freedoms when they were footloose and fancy free.
[ترجمه گوگل]مردانی که پشت ناهار میله را نگه می‌دارند، از دست دادن آزادی‌های قبلی، زمانی که رها و بی‌تفاوت بودند، گریه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]مردانی که در طول ناهار به بار تکیه می کنند، از دست دادن آزادی های اولیه در زمانی که آزاد و آزاد به نظر می رسند، پایان خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I occasionally bewail getting entirely too much education and taking it far too seriously.
[ترجمه گوگل]من گهگاه ناله می‌کنم که تحصیلاتم بسیار زیاد است و آن را خیلی جدی می‌گیرم
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها اشک می ریزم و خیلی جدی می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is in from height merely ice bewail, be at a loss unexpectedly rise.
[ترجمه گوگل]او در از ارتفاع فقط ناله یخ، در از دست دادن به طور غیر منتظره افزایش
[ترجمه ترگمان]او از قد قد و قد قد قد دارد و به طور غیر منتظره ای در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The winds bewail the leafless tree.
[ترجمه گوگل]بادها درخت بی برگ را ناله می کنند
[ترجمه ترگمان]بادها از درخت بی برگ زوزه می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anyone not inclined to lament, mourn bewail this fact is not in possession of a soul.
[ترجمه گوگل]هرکس تمایلی به نوحه خوانی ندارد، عزاداری کند که این حقیقت در اختیار جانی نیست
[ترجمه ترگمان]هر کسی که دلش بخواهد گله و شکایت کند، اشک از این حقیقت در بر ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had her own misfortunes to bewail as well as those of her daughter.
[ترجمه گوگل]او و دخترش بدبختی های خودش را داشت که ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]او هم بدبختی های خودش را داشت که به اندازه دخترش اشک بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was nothing so boring, she thought, as some one who was continually bewailing her lot.
[ترجمه گوگل]فکر کرد هیچ چیز به این کسل کننده نبود، مثل کسی که مدام در حال زاری و زاری بود
[ترجمه ترگمان]باخود گفت: هیچ چیز آن قدر خسته کننده نبود، مثل کسی که مدام از او گله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوگواری کردن (فعل)
bemoan, mourn, lament, bewail

زاری کردن (فعل)
bewail, moan

ندبه کردن (فعل)
bewail

انگلیسی به انگلیسی

• cry, wail; grieve
if you bewail something, you express great sorrow about it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سوگواری کردن ، ابراز ناراحتی کردن ، زاری کردن

بپرس