bevy

/ˈbevi//ˈbevi/

معنی: گروه، دسته
معانی دیگر: گروه (به ویژه گروهی دختر یا زن)، گروه (از هرچیز)، دسته ی پرنده (به ویژه هدهد)، گروه دختران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bevies
(1) تعریف: a group of birds or other animals, esp. quail or larks.

- We spotted a bevy of quail.
[ترجمه گوگل] یک بلدرچین را دیدیم
[ترجمه ترگمان] ما یه گروه \"بلدرچین\" دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a large, often noisy group of people.

- A bevy of excited schoolboys burst through the doors.
[ترجمه گوگل] گروهی از پسران مدرسه ای هیجان زده از درها عبور کردند
[ترجمه ترگمان] گروهی از شاگردان گروه کر هیجان زده از در وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bevy of new studies
چندین پژوهش جدید

2. a bevy of village girls surrounded them
گروهی از دختران روستا دور آنها را گرفتند.

3. A bevy of bathing beauties appeared on the beach.
[ترجمه گوگل]گروهی از زیبایی های حمام کردن در ساحل ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]روی ساحل یک جفت زیبایی ها ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Simon was there with the usual bevy of lovelies.
[ترجمه گوگل]سیمون با گروه همیشگی افراد دوست داشتنی آنجا بود
[ترجمه ترگمان]سیمون با گروه همیشگی زنان آنجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, there's a bevy of Aussie and homegrown soap stars in Aladdin at the Apollo in Oxford.
[ترجمه گوگل]در نهایت، گروهی از ستاره های صابون استرالیایی و بومی در علاءالدین در آپولو در آکسفورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک گروه از ستارگان Aussie استرالیایی و soap در نور علاالدین در شهر آپولو در آکسفورد زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A bevy of women, old and young, wait their turn to embrace her.
[ترجمه گوگل]گروهی از زنان، پیر و جوان، منتظر نوبت خود هستند تا او را در آغوش بگیرند
[ترجمه ترگمان]گروهی از زنان، پیر و جوان، منتظر turn تا او را در آغوش بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The row started when a bevy of movie stars appeared at the White House correspondents' dinner on May 1st.
[ترجمه گوگل]درگیری زمانی آغاز شد که گروهی از ستارگان سینما در شام خبرنگاران کاخ سفید در روز اول ماه مه ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]این ردیف زمانی آغاز شد که گروهی از ستارگان سینما در اول ماه مه در مراسم شام خبرنگاران کاخ سفید ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was surrounded by a bevy of beauties in bathing attire.
[ترجمه گوگل]او توسط گروهی از زیبایی‌های لباس حمام احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان]گروهی از زیبایی ها را در لباس شنا احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was so driven, Bevy, I didn't know which way to turn.
[ترجمه گوگل]من خیلی رانده بودم، بیوی، نمی دانستم به کدام طرف بپیچم
[ترجمه ترگمان]من خیلی خسته بودم، ولی نمی دانستم از کدام طرف باید برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. " That's a fine bevy, Ma'm ,' said Gerald gallantly, reining his horse alongside the carriage.
[ترجمه گوگل]جرالد با شجاعت گفت: "این خیلی خوب است، خانم "
[ترجمه ترگمان]جرالد با شجاعت تمام اسبش را کنار کالسکه نگه داشت و با صدای بلند گفت: گروه قشنگیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Look, there comes a bevy of ladies.
[ترجمه گوگل]ببینید، یک سری از خانم ها می آیند
[ترجمه ترگمان] ببین، یه گروه از خانم ها داره میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are a whole bevy of reasons for this.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از دلایل برای این وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه عالمه دلیل برای این کار وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Remember, Bevy is a very brilliant and resourceful girl.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، Bevy یک دختر بسیار باهوش و مدبر است
[ترجمه ترگمان] یادت باشه، \"bevy\" دختر خیلی باهوشی و resourceful
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bevy and I understand each other perfectly.
[ترجمه گوگل]من و بیوی همدیگر را کاملاً درک می کنیم
[ترجمه ترگمان] من و \"bevy\" کاملا همدیگه رو درک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bevy, I'm really curious as to this sudden decision of yours.
[ترجمه گوگل]بیوی، من واقعاً کنجکاو هستم که در مورد این تصمیم ناگهانی شما
[ترجمه ترگمان]من واقعا در مورد این تصمیم ناگهانی شما کنجکاوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

انگلیسی به انگلیسی

• group; cluster
a bevy of people or things is a large group of them often found or occurring together.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Group 🦩🦩🦩🦩
🔍 مترادف: Flock
✅ مثال: A bevy of swans floated gracefully on the lake
یک مجموعه، گروه یا دسته ی بزرگ

بپرس