betterment

/ˈbetərmənt//ˈbetəmənt/

معنی: اصلاح، بهتری، بهبودی، بهبود
معانی دیگر: به جای شکوه و انتقاد باید کار مثبت کرد، بهسازی، نیکباش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or result of making something better; improvement.
مشابه: amendment, improvement, melioration

(2) تعریف: in law, an improvement beyond simple maintenance that increases the value of property.
مشابه: improvement

جمله های نمونه

1. for the betterment of the society
برای بهبود جامعه

2. His research is for the betterment of mankind.
[ترجمه گوگل]تحقیقات او برای بهبود بشریت است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات او برای بهتر شدن بشریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We feel it offers significant opportunities for the betterment of our future.
[ترجمه گوگل]ما احساس می کنیم که فرصت های قابل توجهی برای بهبود آینده ما ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]ما احساس می کنیم که فرصت های قابل توجهی برای بهتر شدن آینده مان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you achieve some betterment, give further thought to other things you want to alter.
[ترجمه گوگل]اگر به بهبودی دست یافتید، به چیزهای دیگری که می خواهید تغییر دهید بیشتر فکر کنید
[ترجمه ترگمان]اگر به بهبودی دست یابید، به چیزهای دیگری فکر کنید که می خواهید تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Economic advance still holds little promise of betterment for the average man in many countries.
[ترجمه گوگل]پیشرفت اقتصادی در بسیاری از کشورها هنوز امید چندانی برای بهبودی برای افراد عادی ندارد
[ترجمه ترگمان]پیشرفت اقتصادی هنوز قول کمی برای بهتر شدن برای مرد متوسط در بسیاری از کشورها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our only goal was for the betterment of Millbrae.
[ترجمه گوگل]تنها هدف ما بهبود میلبرا بود
[ترجمه ترگمان]تنها هدف ما بهتر شدن of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Compensation and betterment proved thorny issues and were not totally resolved until 194 and then only temporarily.
[ترجمه گوگل]غرامت و بهبود مشکلاتی را ثابت کرد و تا سال 194 به طور کامل حل نشد و سپس فقط به طور موقت
[ترجمه ترگمان]جبران خسارت و بهتر کردن وضعیت مشکل بود و تا زمان ۱۹۴ و بعد از آن به طور موقت حل و فصل نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Adjustable task scheduling algorithm is presentedwhich is betterment of Min - min algorithm.
[ترجمه گوگل]الگوریتم زمانبندی کار قابل تنظیم ارائه شده است که بهبود الگوریتم Min - Min است
[ترجمه ترگمان]الگوریتم زمان بندی وظیفه Adjustable is است که از الگوریتم مین - min استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally, the paper proposes the assumption of the betterment and confirms the way of future works.
[ترجمه گوگل]در نهایت، مقاله فرضیه بهتر شدن را پیشنهاد می کند و راه کارهای آینده را تایید می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این مقاله فرض بهبود وضعیت را پیشنهاد کرده و روش کار آینده را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In addition, the further betterment is also discussed.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بهبود بیشتر نیز مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بهبود بیشتر نیز مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The man worked hard for his own betterment and presently was given a responsible position.
[ترجمه گوگل]این مرد برای بهبود خود سخت تلاش کرد و در حال حاضر یک موقعیت مسئول به او داده شد
[ترجمه ترگمان]این مرد برای بهبود خود سخت کار می کرد و به زودی وضع responsible به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To recommend and suggest ways for the betterment of the outlet.
[ترجمه گوگل]توصیه و پیشنهاد راه‌هایی برای بهتر شدن خروجی
[ترجمه ترگمان]برای توصیه کردن و پیشنهاد راه هایی برای اصلاح خروجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The staple methods of elimination multicollinearity and betterment methods of parameters are principal component regression and ridge regression .
[ترجمه گوگل]روشهای اصلی حذف چند خطی و روشهای بهبود پارامترها رگرسیون مولفه اصلی و رگرسیون پشته است
[ترجمه ترگمان]روش های اصلی حذف چند خطی و روش های بهتر شدن پارامترهای مدل، رگرسیون مولفه اصلی و رگرسیون خطی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter Six expound my gaining and betterment ideal.
[ترجمه گوگل]فصل ششم ایده‌آل به دست آوردن و بهبود من را توضیح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]فصل ششم در تفسیر gaining و بهبود یافتن من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They said psychoanalytic thinking could make for the betterment of society.
[ترجمه گوگل]آنها گفتند تفکر روانکاوانه می تواند باعث بهبود جامعه شود
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که تفکر روان کاوی می تواند باعث بهبود جامعه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح (اسم)
adjustment, reconciliation, modification, repair, correction, amendment, shaving, betterment, rectification, reparation, atonement, revision, reformation, regeneration, emendation, renovation

بهتری (اسم)
advantage, vantage, betterment

بهبودی (اسم)
recovery, betterment, amelioration, recuperation, health

بهبود (اسم)
improvement, recovery, betterment

تخصصی

[حقوق] ترقی یا افزایش ارزش ملک در اثر ایجاد مستحدثات (توسط مالک یا در خارج از ملک توسط دولت یا بخش خصوصی)

انگلیسی به انگلیسی

• improvement, advancement; reform, reconstruction
the betterment of something is the act or process of improving its standard or status; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بهبود. اصلاح
مثال:
His research is for the betterment of mankind.
تحقیقات او برای بهبود و اصلاح بشریت است.
اصلاح
ترقی
بهبود

بپرس