betrayal

/bəˈtreɪəl//bɪˈtreɪəl/

معنی: خیانت، غدر، افشاء سر
معانی دیگر: خیانت، افشاء سر

جمله های نمونه

1. a chilling story of betrayal and murder
داستان چندش آور خیانت و قتل

2. a grisly tale of betrayal and murder
داستان وحشتناکی از خیانت و قتل

3. a gruesome tale of betrayal and murder
حکایت وحشتناک خیانت و قتل

4. Black is the darkest betrayal, forgiveness Who Loved the pain.
[ترجمه گوگل]سیاه ترین خیانت است، بخشش کسی که درد را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]بلک تاریک ترین خیانت و بخشش - ه که درد رو دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was aware of sharp disappointment and betrayal.
[ترجمه گوگل]او از ناامیدی شدید و خیانت آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او از ناامیدی و خیانت آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Without your betrayal, how will I have now decadent.
[ترجمه گوگل]بدون خیانت تو، من چگونه اکنون منحط خواهم شد
[ترجمه ترگمان]بدون خیانت تو، چطور می تونم الان منحط بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt a sense of betrayal when my friends refused to support me.
[ترجمه گوگل]وقتی دوستانم از حمایتم امتناع کردند، احساس خیانت کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی دوستان من از حمایت از من امتناع کردند احساس خیانت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Others saw it as a betrayal.
[ترجمه گوگل]دیگران آن را خیانت می دانستند
[ترجمه ترگمان]دیگران آن را به عنوان خیانت می دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What hurts most is the betrayal, the waste.
[ترجمه گوگل]آنچه بیش از همه آزار دهنده است خیانت است، هدر دادن
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیشتر درد می کنه خیانت و اتلاف وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I saw her actions as a betrayal of my trust.
[ترجمه گوگل]من اعمال او را خیانت به اعتماد خود می دانستم
[ترجمه ترگمان]من اعمال اون رو به عنوان خیانت به اعتماد خودم دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Memories of his betrayal still haunted her.
[ترجمه گوگل]خاطرات خیانت او هنوز او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]خاطره خیانت او هنوز او را تسخیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such actions touch on betrayal.
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی بر خیانت تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]چنین اعمالی به خیانت دست می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The decisions were a betrayal of everything my father stood for.
[ترجمه l] این تصمیمات خیانت به هر چیزی بود که پدرم از آن دفاع می کرد.
|
[ترجمه گوگل]این تصمیمات خیانت به هر چیزی بود که پدرم از آن دفاع می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام تصمیمات مربوط به هر چیزی بود که پدرم براش نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The business community regarded the measures as a betrayal of election promises.
[ترجمه گوگل]جامعه تجاری این اقدامات را خیانت به وعده های انتخاباتی می دانستند
[ترجمه ترگمان]جامعه تجاری به این اقدامات به عنوان خیانت به وعده های انتخاباتی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The motif of betrayal and loss is crucial in all these stories.
[ترجمه گوگل]موتیف خیانت و از دست دادن در همه این داستان ها تعیین کننده است
[ترجمه ترگمان]نقش و نگار خیانت و از دست دادن در همه این داستان ها حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

غدر (اسم)
perfidy, betrayal, treason, treachery

افشاء سر (اسم)
betrayal

انگلیسی به انگلیسی

• disloyalty
a betrayal is an action that betrays someone or something.

پیشنهاد کاربران

disloyalty, deception, double - cross ( informal ) , sell - out ( informal ) , treachery, treason, trickery
- giving away, disclosure, divulgence, revelation
خیانت. نامردی. نارو
خیانت
betrayal
به هر نوع خیانتی به غیر از خیانت عاطفی و جنسی گفته میشود.
پیمان شکنی، دغلکاری
1 - خیانت
خیانت
# a story of love �and �betrayal
# This was the first in a series of betrayals
# Memories of his betrayal still haunted her
نارو

بپرس