betoken

/bɪˈtoʊkən//bɪˈtəʊkən/

معنی: حاکی بودن از، دلالت کردن بر
معانی دیگر: نشان یا گواه (چیزی) بودن، نوید دادن، پیشگویی کردن، دال بر امری

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: betokens, betokening, betokened
• : تعریف: to be a token or sign of.
مشابه: emblem, indicate, portend, promise, token, typify

- This ring betokens his love.
[ترجمه گوگل] این انگشتر نشان دهنده عشق اوست
[ترجمه ترگمان] این حلقه عشق اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Thunder in the distance betokened a storm.
[ترجمه گوگل] رعد و برق در دوردست، طوفانی را نشان داد
[ترجمه ترگمان] تندر در فاصله ای دور از توفان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He gave her a kiss that betokened his affection.
[ترجمه گوگل]او را بوسید که نشانگر محبت او بود
[ترجمه ترگمان]به او بوسه ای داد که از علاقه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He gave her a gift to betoken his gratitude.
[ترجمه گوگل]او برای نشان دادن قدردانی به او هدیه ای داد
[ترجمه ترگمان]به وی هدیه داده بود تا سپاسگزاری او را تکذیب نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They betokened their fidelity to the leader with a vow.
[ترجمه گوگل]آنها با عهد وفاداری خود را به رهبر نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها وفاداری خود را با سوگند وفاداری به رهبر نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The president alone betokened the national identity.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به تنهایی هویت ملی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به تنهایی از هویت ملی خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At least not if their gnarled hands, betokening lifetimes of hard toil, are a guide.
[ترجمه گوگل]دست‌کم اگر دست‌های غرغر شده‌شان، که نشان‌دهنده‌ی طول عمر تلاش‌های سخت است، راهنما باشد
[ترجمه ترگمان]دست کم نه اگر دست های گره دار و betokening که نشان از زندگی سخت و سخت دارد، یک راهنما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those black clouds betoken a storm.
[ترجمه گوگل]آن ابرهای سیاه طوفانی را به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ابره ای سیاه، توفان را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Coal seventeen is a tier betoken a coal mining in DongRong two Coalmine.
[ترجمه گوگل]زغال سنگ هفده ردیفی است که به استخراج زغال سنگ در معدن زغال سنگ دانگ رانگ دو اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]ذغال سنگ seventeen یک ردیف از یک معدن زغال سنگ در DongRong دو coalmine است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That would only betoken for us seven years of plenty and seven years of scarcity.
[ترجمه گوگل]این فقط برای ما نشان دهنده هفت سال فراوانی و هفت سال کمبود است
[ترجمه ترگمان]این به معنی هفت سال وفور و هفت سال کمیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Betoken : To be or give a sign or portent of.
[ترجمه گوگل]Betoken: بودن یا دادن نشانه یا نشانه ای از
[ترجمه ترگمان]betoken: برای بودن یا دادن یک نشانه یا نشانه به نشانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be ready to betoken the Jesus blessing in everyone!
[ترجمه گوگل]آماده باشید تا برکت عیسی را در همه نشان دهید!
[ترجمه ترگمان]آماده باشید که در همه کس دعای خیر مسیح را تقدیم نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Those black clouds betoken rain.
[ترجمه گوگل]آن ابرهای سیاه به معنای باران هستند
[ترجمه ترگمان]آن ابره ای سیاه، باران می بارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What did it betoken?
[ترجمه گوگل]به چه چیزی اشاره کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه دلالت داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dark clouds betoken a storm.
[ترجمه گوگل]ابرهای تیره طوفانی را به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]ابره ای تیره یک طوفان را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He addressed a few angry words to her that betokened hostility.
[ترجمه گوگل]او چند کلمه عصبانی به او خطاب کرد که نشانه خصومت بود
[ترجمه ترگمان]چند کلمه عصبانی به وی گفت که از نوع دشمنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاکی بودن از (فعل)
smell, bode, bespeak, hold out, betoken, signify, symbolize

دلالت کردن بر (فعل)
betoken, signify, implicate

انگلیسی به انگلیسی

• foretell; symbolize; show

پیشنهاد کاربران

نشان دهنده، گویای چیزی بودن، دال بر چیزی بودن، حاکی از . . .

بپرس