betake

/bɪˈteɪk//bɪˈteɪk/

معنی: بخشیدن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن
معانی دیگر: رفتن (به صورت بازتابی به کار می رود)، عطاء کردن، ربودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: betakes, betaking, betaken, betook
• : تعریف: to take (usu. oneself) somewhere.

- He betook himself to a quiet place.
[ترجمه گوگل] خودش را به مکانی ساکت رساند
[ترجمه ترگمان] به جای خلوتی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She betook herself to the fair.
[ترجمه گوگل]او خودش را به نمایشگاه رساند
[ترجمه ترگمان]به سمت بازار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He betook himself to town.
[ترجمه گوگل]او خود را به شهر رساند
[ترجمه ترگمان]به شهر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With entreaties proving no use, he betook himself to threats.
[ترجمه گوگل]در حالی که التماس‌ها فایده‌ای نداشت، او خود را تهدید کرد
[ترجمه ترگمان]با التماس و التماس، خود را به خطر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Betake yourself to your studies.
[ترجمه گوگل]خودتان را به درس خواندن بسپارید
[ترجمه ترگمان]خودت را وقف تحقیقات خودت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I betook myself to bed in some exasperation, and without really bothering to get undressed.
[ترجمه گوگل]با کمی عصبانیت خودم را به رختخواب بردم، بدون اینکه واقعاً به خود زحمت بیاندازم
[ترجمه ترگمان]با اوقات تلخی به رختخواب رفتم و بدون اینکه خودم را لخت کنم به رختخواب رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She betook herself to fasting.
[ترجمه گوگل]او خود را به روزه سپرد
[ترجمه ترگمان]برای روزه گرفتن به خانه خود رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Research about the energy response used to betake story model to analyze.
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد پاسخ انرژی مورد استفاده برای تحلیل مدل داستانی
[ترجمه ترگمان]درباره واکنش انرژی که به مدل داستان betake برای تجزیه و تحلیل استفاده می شود، تحقیق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Better to betake myself to the old mechanic exercise of the pen, which cheats my sense of time wasted.
[ترجمه گوگل]بهتر است خودم را به تمرین مکانیکی قدیمی قلم که حس اتلاف وقت من را فریب می دهد، بسپارم
[ترجمه ترگمان]بهتر است خودم را به تمرین مکانیک کهنه خودکار ببرم، که حس زمان را به هدر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To many a refuge fear - stricken men betake themselves, to hills, woods, gardens, trees, and shrines.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از پناهگاه ترس - مردان آسیب دیده خود را به تپه ها، جنگل ها، باغ ها، درختان و زیارتگاه ها می اندازند
[ترجمه ترگمان]به بسیاری از افراد وحشت زده پناه می برند، به سوی تپه ها، جنگل ها، درختان، درختان و shrines
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I would have thee betake thyself to play, and leave me to speak with him that comes yonder.
[ترجمه گوگل]من از تو می خواهم که خودت را به بازی بگذاری و مرا بگذاری تا با او که می آید صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به تو خواهم گفت که با او بازی کنی و از من بخواهی که در آنجا با او صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oh! how she would have liked to betake herself to Paris!
[ترجمه گوگل]اوه چقدر دوست داشت خودش را به پاریس برساند!
[ترجمه ترگمان]اوه! چقدر دلش می خواست به پاریس برود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. - to whom, when sickened with the praises of all other men, I could daily betake myself, and be known as the vilest of all sinners, methinks my soul might keep itself alive thereby.
[ترجمه گوگل]- وقتی که از ستایش همه انسانها بیمار می شدم، می توانستم هر روز خودم را بیازارم و به عنوان بدترین گناهکاران شناخته شوم، فکر می کنم روح من می تواند خود را با این کار زنده نگه دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، هر روز که از او تعریف و تمجید کنم، هر روز ممکن است از خودم دور باشم و به عنوان پست ترین گناهکاران از آن آگاه باشم، به نظر من ممکن است روحم زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Betake burden of car tyre is one primary factor which influence useable life-span of tyre the text bring forward reference about rational choice tyre by workout betake burden of car tyre.
[ترجمه گوگل]بار بیش از حد لاستیک خودرو یکی از عوامل اصلی است که طول عمر قابل استفاده تایر را تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]استفاده از لاستیک خودرو یکی از عوامل اصلی است که بر مصرف لاستیک در طول متن تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. While I stared at her, speechless, she explained that as the local inn would close at midnight I had better betake myself thither without further delay.
[ترجمه گوگل]در حالی که بی حرف به او خیره شده بودم، او توضیح داد که چون مسافرخانه محلی در نیمه شب بسته می شود، بهتر است بدون تاخیر بیشتر به آنجا بروم
[ترجمه ترگمان]در اثنایی که من به او خیره می نگریستم، او توضیح داد که چون مسافرخانه محلی نزدیک نیمه شب است بهتر است بدون معطلی به آنجا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

توصیح کردن (فعل)
betake

واگذاردن (فعل)
devolve, betake, give over

رفتن (فعل)
leave, out, come, go, gang, betake, sweep

صرف نظر کردن (فعل)
call off, forbear, betake, pass up, withdraw, forget

انگلیسی به انگلیسی

• take; cause oneself to go

پیشنهاد کاربران

بپرس