فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bestrews, bestrewing, bestrewed, bestrewn
حالات: bestrews, bestrewing, bestrewed, bestrewn
• (1) تعریف: to scatter over or cover; strew.
• (2) تعریف: to lie scattered in or on.
- Clothing bestrews the room.
[ترجمه گوگل] لباس اتاق را زیبا می کند
[ترجمه ترگمان] لباس در اتاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لباس در اتاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید