bestowed

پیشنهاد کاربران

to be stowed – to be put away; to be hidden away instead of kept out
* The extra pencils and pens are stowed away in the top desk drawer.
اعطا کردن ، بخشیدن
مثال : God Bestowed All these tokens upon him.
معنی : خداوند تمام این کرامات را به او اعطا کرد.
تعلق گرفتن،
برآورده شده
اطلاق
شکل گذشته فعل bestow می باشد.
بخشیدن
give, forgive, donate, remit, give away, endue
عطا کردن، ارزانی داشتن
bestow, confer, give, grant
مثال:
. Allah has bestowed us many blessings, especially the blessing of health
...
[مشاهده متن کامل]

خداوند نعمتهای فراوانی، مخصوصا نعمت سلامتی را به ما عطا فرموده است.

بخشیدن ، ارزانی داشتن

بپرس