bestowal

/bɪˈstoʊəl//bɪˈstəʊəl/

معنی: بخشش، اعطاء
معانی دیگر: بخشش، اعطاء

جمله های نمونه

1. the bestowal of goods
انبار کردن کالاها

2. Her father's blessing represented a bestowal of consent upon her forthcoming marriage.
[ترجمه گوگل]برکت پدرش نشان دهنده اعطای رضایت به ازدواج آتی او بود
[ترجمه ترگمان]دعای خیر پدرش بر این بود که او را به عقد ازدواج her دعوت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's Heaven s Best Bestowal to me to meet you in the journey of life.
[ترجمه گوگل]این بهترین هدیه بهشت ​​به من است که با تو در سفر زندگی ملاقات کنم
[ترجمه ترگمان]برای من بهترین s است که شما را در سفر زندگی ملاقات کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nevertheless, that's the second way in which bestowal can creatively discover appraise values that one might not have had, might not have recognized.
[ترجمه گوگل]با این وجود، این روش دومی است که در آن اعطا می تواند به طور خلاقانه ارزش های ارزیابی را کشف کند که ممکن است فرد نداشته باشد، ممکن است تشخیص داده نشود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دومین راه است که در آن bestowal قادر به کشف ارزش هایی نیستند که فرد ممکن است نداشته باشد، ممکن است به رسمیت شناخته نشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But if you find that bestowal happens, that there is bestowal then it's a good relationship.
[ترجمه گوگل]اما اگر متوجه شدید که اعطا اتفاق می افتد، اعطا وجود دارد، پس این یک رابطه خوب است
[ترجمه ترگمان]اما اگر شما آن را که آن را بر این است بر این است که آن را اعطا کنید، آن وقت یک رابطه خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maybe through bestowal, love came and are sent through appraisal.
[ترجمه گوگل]شاید از طریق عطا، عشق آمده و از طریق ارزیابی فرستاده می شود
[ترجمه ترگمان]شاید از طریق آن عشق، عشق آمده و از طریق ارزیابی و ارزیابی ارسال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you want to pursue bestowal and appraisal further?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید اعطا و ارزیابی را بیشتر دنبال کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می خواهید bestowal و ارزیابی را بیشتر دنبال کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So that on this question of appraisal and bestowal.
[ترجمه گوگل]به طوری که در مورد این سوال از ارزیابی و اعطا
[ترجمه ترگمان]بنابر این، در مورد این سوال از ارزیابی و bestowal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just because of the bestowal and self - confidence, we become stronger and more courageous.
[ترجمه گوگل]فقط به خاطر بخشش و اعتماد به نفس، قوی تر و شجاع تر می شویم
[ترجمه ترگمان]تنها به دلیل اعتماد به نفس و اعتماد به نفس، ما قوی تر و more می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The studies on the bestowal contract are only concerned on the dispute about whether it is acceptance contract or practice contract.
[ترجمه گوگل]بررسی های مربوط به عقد اعطا صرفاً به بحث در مورد اینکه آیا عقد قبولی است یا عقد عملی است
[ترجمه ترگمان]مطالعات درباره قرارداد bestowal تنها در مورد بحث در مورد اینکه آیا قرارداد قبول است یا قرارداد عملی است، نگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He thought bestowal could be reduced to appraisal.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که اعطا را می توان به ارزیابی تقلیل داد
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که bestowal می تواند به ارزیابی کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For me, that's a creative gift related to bestowal that I'm struggling to bring about but don't succeed very well.
[ترجمه گوگل]برای من، این یک هدیه خلاقانه مربوط به اعطا است که در تلاش برای به دست آوردن آن هستم، اما به خوبی موفق نمی شوم
[ترجمه ترگمان]برای من، این یک هدیه خلاقانه مرتبط با bestowal است که برای رسیدن به آن تقلا می کنم، اما موفق نمی شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lot of it deals with appraisal and bestowal.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آن به ارزیابی و اعطا می پردازد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن با ارزیابی و bestowal سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's the bestowal of importance upon things that are past, which may have once had a meridian importance in terms of your feelings and emotions, but don't any more. Right?
[ترجمه گوگل]این اعطای اهمیت به چیزهای گذشته است، که ممکن است زمانی از نظر احساسات و عواطف شما اهمیت نصف النهاری داشته باشند، اما دیگر اینطور نیست درست؟
[ترجمه ترگمان]این the بر چیزهایی است که گذشته از آن است که زمانی یک نصف النهار مهم را در شرایط احساسات و احساسات تو داشته باشد، اما دیگر چیزی نگو درس ته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

اعطاء (اسم)
condescension, bestowal, conferment, concession

انگلیسی به انگلیسی

• grant, gift; act of giving, granting
the bestowal of something is the giving of it as a special gift or honour to someone or something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس