bespread

/bɪˈspred//bɪˈspred/

(روی چیزی را) پوشاندن، پهن کردن، پهن کردن a region bespread with lush vegetation منطقهی پوشیده از گیاهان انبوه houses bespread with flags ساختمانهای پوشیده از پرچم

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bespreads, bespreading, bespread
• : تعریف: to spread over or cover (usu. fol. by "with").

- The duchess's dressing table was bespread with jewels.
[ترجمه گوگل] میز آرایش دوشس با جواهرات پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] میز توالت دوشس از جواهرات پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• spread; smear

پیشنهاد کاربران

بپرس