bespatter

/bɪˈspætʌr//bɪˈspætə/

معنی: سرتاپاکثیف کردن، باطراف پاشیدن
معانی دیگر: گل و لای پاشیدن بر، باترشح باطراف پاشیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bespatters, bespattering, bespattered
(1) تعریف: to splash and soil with drops or bits of matter; spatter.
مشابه: spatter

- The passing bus bespattered my clothes with mud.
[ترجمه گوگل] اتوبوسی که در حال عبور بود، لباس‌هایم را گل آلود کرد
[ترجمه ترگمان] اتوبوسی که در حال عبور بود، لباس هایم را با گل پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to defame or slander, as someone's reputation.
مشابه: spatter

جمله های نمونه

1. The trousers were bespattered with mud.
[ترجمه گوگل]شلوار با گل پر شده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار پوشیده از گل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The backs of my legs were bespattered with mud after walking home in the rain.
[ترجمه گوگل]پس از راه رفتن به خانه زیر باران، پشت پاهایم با گل آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن به خانه، پشت پاهام پر از گل و لای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her clothes were bespattered with mud.
[ترجمه گوگل]لباس هایش با گل آغشته شده بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The crown was bespattered with rubies, emeralds and pearls.
[ترجمه گوگل]تاج با یاقوت، زمرد و مروارید پر شده بود
[ترجمه ترگمان]تاجی از یاقوت و زمرد و مروارید به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The car bespattered my suit with mud.
[ترجمه گوگل]ماشین کت و شلوارم را با گل آغشته کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل کت و شلوار مرا با گل خیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The meaningless abstraction bespattered political and theoretical books.
[ترجمه گوگل]انتزاع بی‌معنی کتاب‌های سیاسی و نظری را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]این انتزاع بی حاصل، کتاب های سیاسی و سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His reputation was bespattered by malicious gossip.
[ترجمه گوگل]شهرت او توسط شایعات بدخواهانه لطمه زده شد
[ترجمه ترگمان]شهرت او از شایعات بدخواهانه پر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact, use a network to derogate, bespatter competitor, had emerged in endlessly.
[ترجمه گوگل]در واقع، استفاده از یک شبکه برای تحقیر، رقیب بد، بی پایان در ظهور کرده بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، استفاده از یک شبکه به derogate، رقیب bespatter، به طور پیوسته پدیدار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thinks this is serious the bespatter, character that insulted him, also let oneself do not have face very much in good friend circle at the same time.
[ترجمه گوگل]او فکر می‌کند که این شخص بدجنسی جدی است، شخصیتی که به او توهین کرده است، همچنین اجازه می‌دهد در عین حال در حلقه دوستان خوب چهره نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که این موضوع جدی است، شخصیتی که به او توهین می کند، همچنین به خودش اجازه می دهد که در عین حال در جمع دوستان خوب با هم روبرو نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is the article of Baidu of a bespatter probably.
[ترجمه گوگل]احتمالاً این مقاله بایدو است
[ترجمه ترگمان]این مقاله of از bespatter است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. PPG calls bad luck to say, the competitor is intended bespatter is the crucial reason that its are immersed in public opinion eddy.
[ترجمه گوگل]PPG بدشانسی می‌خواند و می‌گوید، رقیب بدشانسی در نظر گرفته شده است، دلیلی مهم غوطه‌ور شدن آن در گردابی افکار عمومی است
[ترجمه ترگمان]PPG شانس بدی برای گفتن دارد، رقیب در نظر گرفته می شود، دلیل اصلی آن است که غوطه ور در افکار عمومی غوطه ور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Still some people stem from a variety of purposes, try to slander to the policy of government and government on the net with bespatter.
[ترجمه گوگل]هنوز هم برخی افراد از اهداف مختلفی سرچشمه می‌گیرند، سعی می‌کنند در شبکه با بدگویی به سیاست دولت و دولت تهمت بزنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از مردم از انواعی از اهداف جلوگیری می کنند، سعی می کنند به سیاست دولت و دولت در تور با bespatter افترا بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Long swim the right that net reservation takes law to act to the behavior of bespatter of relevant and concoctive fact, bring a false charge against sb.
[ترجمه گوگل]شنای طولانی حق است که رزرو خالص نیاز به قانون برای عمل به رفتار bepatter از حقایق مرتبط و ساختگی، ارائه اتهام نادرست علیه sb
[ترجمه ترگمان]مدت طولانی این حق را دارد که رزرو خالص قانون را به عمل آورد تا به رفتار of مربوط و concoctive عمل کند و بار اشتباهی در برابر sb قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرتاپا کثیف کردن (فعل)
bespatter

باطراف پاشیدن (فعل)
bespatter

انگلیسی به انگلیسی

• splatter all over; dirty by spattering

پیشنهاد کاربران

بپرس