besotted

/bɪˈsɒtɪd//bɪˈsɒtɪd/

مسحور، مبهوت

جمله های نمونه

1. an old man besotted by too much drink
پیرمردی که مشروب زیاد مست و خرابش کرده بود

2. The gentleman is besotted by a beautiful young girl.
[ترجمه شادی حامدی] این آقای محترم را دختر جوان زیبایی مسحور کرده است.
|
[ترجمه گوگل]نجیب زاده توسط یک دختر جوان زیبا به دام افتاده است
[ترجمه ترگمان]این آقا با یک دختر زیبا و زیبا besotted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is besotted with a girl.
[ترجمه شادی حامدی] دختری مسحورش کرده. ( دختری دلش را برده. )
|
[ترجمه گوگل]او درگیر یک دختر است
[ترجمه ترگمان]اون با یه دختر خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her youth and beauty besotted him.
[ترجمه شادی حامدی] زیبایی و جوانی اش او را مسحور کرد. ( زیبایی و جوانی آن زنْ مرد را مسحور کرد. )
|
[ترجمه گوگل]جوانی و زیبایی او را فرا گرفته بود
[ترجمه ترگمان]جوانی و زیبایی او در انتظارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was besotted with drink.
[ترجمه گوگل]او به مشروب هجوم آورده بود
[ترجمه ترگمان]با مشروب هم besotted بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is completely besotted with his new girlfriend.
[ترجمه گوگل]او کاملاً با دوست دختر جدیدش درگیر است
[ترجمه ترگمان]اون کاملا با دوست دخترش his
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boss is besotted by her youth and beauty.
[ترجمه گوگل]رئیس غرق جوانی و زیبایی او شده است
[ترجمه ترگمان]رئیس توسط جوانی و زیبایی اش شیفته اش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His mind was besotted with fear,ignorance and superstition.
[ترجمه گوگل]ذهن او غرق در ترس، جهل و خرافات بود
[ترجمه ترگمان]ذهن او از ترس، نادانی و خرافات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was so completely besotted with her that he couldn't see how badly she treated him.
[ترجمه گوگل]او آنقدر درگیر او بود که نمی توانست ببیند چقدر با او بد رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]او کاملا با او بود و نمی توانست ببیند که چه قدر با او بد رفتاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But when they met John was besotted with somebody else, and when that finished they were already close friends.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که جان را ملاقات کردند با شخص دیگری درگیر شد و وقتی این کار تمام شد آنها قبلاً دوستان صمیمی بودند
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که با جان مواجه شدند، جان خود را با کسی دیگر مقایسه کرد، و هنگامی که این کار به پایان رسید، دوستان نزدیک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Besotted hankies can either be draped decorously on tree branches or buried.
[ترجمه گوگل]هانک های بیسوخت را می توان به صورت تزئینی روی شاخه های درخت پوشاند یا دفن کرد
[ترجمه ترگمان]besotted hankies می توانند به طور کامل بر روی شاخه های درخت بسته و یا به خاک سپرده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even more foolishly, the besotted adolescent attempted to extend the relationship, and chased Byron to Geneva.
[ترجمه گوگل]حتی احمقانه‌تر، این نوجوان مغشوش تلاش کرد تا رابطه را گسترش دهد و بایرون را تا ژنو تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]حتی بدتر از آن، دیوانه کنندگان نوجوان تلاش کردند تا رابطه خود را گسترش دهند و بایرن را به ژنو دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Coffee break fiction Richard was besotted with his wife, Susan.
[ترجمه گوگل]داستان کافه‌بازی ریچارد با همسرش سوزان درگیر بود
[ترجمه ترگمان]قهوه در حال خرد شدن بود و ریچارد با همسرش، سوزان، در کنار همسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My parents were besotted with each other and always in each other's arms.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم با هم درگیر بودند و همیشه در آغوش هم بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم با هم قهر بودند و همیشه در آغوش یکدیگر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intoxicated; stupefied, bewildered
if you are besotted with someone or something, you like them so much that you seem foolish or silly.

پیشنهاد کاربران

بپرس