فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: besieges, besieging, besieged
مشتقات: besiegingly (adv.), besiegement (n.), besieger (n.)
حالات: besieges, besieging, besieged
مشتقات: besiegingly (adv.), besiegement (n.), besieger (n.)
• (1) تعریف: to surround with enemy forces; lay siege to.
• مترادف: beleaguer, siege
• مشابه: assail, attack, blockade, circle, encircle, encompass, environ, hem, lay siege to, ring, surround
• مترادف: beleaguer, siege
• مشابه: assail, attack, blockade, circle, encircle, encompass, environ, hem, lay siege to, ring, surround
- The army besieged the city.
• (2) تعریف: to flood or harass with questions, doubts, pleas, or the like; beset.
• مترادف: beset
• مشابه: assail, attack, beleaguer, buttonhole, circle, encircle, encompass, environ, harass, harry, hound, importune, plague, ring, surround
• مترادف: beset
• مشابه: assail, attack, beleaguer, buttonhole, circle, encircle, encompass, environ, harass, harry, hound, importune, plague, ring, surround
- Fears besieged him when he stood up to give his speech.
[ترجمه گوگل] وقتی برای ایراد سخنرانی برخاست، ترس او را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی بلند شد تا سخنرانی کند وحشت او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی بلند شد تا سخنرانی کند وحشت او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actress was besieged by reporters and fans.
[ترجمه گوگل] این بازیگر مورد محاصره خبرنگاران و هواداران قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این بازیگر توسط خبرنگاران و طرفدارانش محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این بازیگر توسط خبرنگاران و طرفدارانش محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our office has been besieged with phone calls.
[ترجمه گوگل] دفتر ما با تماس های تلفنی محاصره شده است
[ترجمه ترگمان] دفتر ما با تماس های تلفنی محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دفتر ما با تماس های تلفنی محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید