besetting

/bəˈsetɪŋ//bɪˈsetɪŋ/

معنی: حمله پی در پی
معانی دیگر: به ستوه آورنده، حمله ور (از هر سو)، پر آزار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: constantly attacking, troubling, or preoccupying, as a temptation or sin.

جمله های نمونه

1. a besetting temptation
وسوسه ی شدید

2. problems besetting the people of that country
مسائلی که گریبانگیر مردم آن کشور شده است

3. Work is the grand cure of all the maladies and miseries that ever beset mankind.
[ترجمه گوگل]کار درمان بزرگ همه بیماری ها و بدبختی هایی است که تا به حال بشر را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]کار درمان بزرگ همه امراض و miseries است که بشر را به ستوه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The besetting sin of 18th-century urban Britain was drunkenness.
[ترجمه گوگل]گناه بزرگ بریتانیای شهری قرن هجدهم، مستی بود
[ترجمه ترگمان]گناه besetting که در قرن ۱۸ میلادی رخ داد مستی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our troops was beset by enemy fire.
[ترجمه گوگل]نیروهای ما در تیررس دشمن قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]قشون ما از آتش دشمن محاصره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The country has been beset by economic woes for the past decade.
[ترجمه گوگل]این کشور در دهه گذشته با مشکلات اقتصادی مواجه بوده است
[ترجمه ترگمان]این کشور در دهه گذشته گرفتار مشکلات اقتصادی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The enemy beset the town with a strong army.
[ترجمه گوگل]دشمن با لشکری ​​قوی شهر را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]دشمن با لشکری قوی از شهر دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the swamp the army was beset by mosquitoes.
[ترجمه گوگل]در باتلاق، ارتش توسط پشه ها محاصره شده بود
[ترجمه ترگمان]در مرداب، ارتش از دست پشه ها به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The policemen beset the only road into the building.
[ترجمه گوگل]پلیس تنها جاده ورودی ساختمان را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]ماموران پلیس تنها جاده را به سوی ساختمان محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That country is beset with difficulties at home and abroad.
[ترجمه گوگل]این کشور در داخل و خارج با مشکلاتی مواجه است
[ترجمه ترگمان]این کشور با مشکلات در خانه و خارج از کشور رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plan was beset with difficulties from the beginning.
[ترجمه گوگل]این طرح از ابتدا با مشکلاتی همراه بود
[ترجمه ترگمان]این نقشه از ابتدا با دشواری ها به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The business has been beset with financial problems.
[ترجمه گوگل]این تجارت با مشکلات مالی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]این تجارت با مشکلات مالی درگیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Complaints Department was beset by angry customers.
[ترجمه گوگل]بخش شکایات توسط مشتریان عصبانی محاصره شده بود
[ترجمه ترگمان]گروه شکایت ها توسط مشتریان خشمگین به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The voyage was beset with dangers.
[ترجمه گوگل]این سفر با خطراتی همراه بود
[ترجمه ترگمان]سفر پر از خطرات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمله پی در پی (اسم)
besetting

انگلیسی به انگلیسی

• constantly attacking, constantly harassing

پیشنهاد کاربران

بپرس