معنی: بی حس کردن، کشتن، بی قدرت کردن، کرخ کردنمعانی دیگر: کرخ (کرخت) کردن، لس کردن، (مجازی - در مورد مغز یا فکر یا احساسات) کشتن، بی حس و حال کردن، کشتن قدرت فکر و ارزو واحساس، کر کردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: benumbs, benumbing, benumbed
• (1)تعریف: to render numb or without physical sensation, esp. by cold. • مشابه: numb
• (2)تعریف: to paralyze in thought or action.
- He was benumbed by the shock of her death.
[ترجمه گوگل] او از شوک مرگ او بی حس شده بود [ترجمه ترگمان] از ضربه مرگ او کرخ گشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The homeless was benumbed with cold.
[ترجمه 3p] بی خانمان بوسیله ی سرما بی حس شد.
|
[ترجمه گوگل]بی خانمان از سرما بی حس شده بود [ترجمه ترگمان]بی خانمان ها از سرما بی حس شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was benumbed with grief at the death of her husband.
[ترجمه گوگل]او در غم و اندوه درگذشت شوهرش فرو رفته بود [ترجمه ترگمان]از غم مرگ شوهرش کرخ گشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My feet were benumbed with cold.
[ترجمه 3p] پاهای من با سرما بی حس شد
|
[ترجمه گوگل]پاهایم از سرما بی حس شده بود [ترجمه ترگمان]پاهای من از سرما بی حس شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The fingers of the homeless were benumbed with cold.
[ترجمه گوگل]انگشتان بی خانمان ها از سرما بی حس شده بود [ترجمه ترگمان]انگشتان بی خانمان ها کرخ گشته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But no matter how the date, place, benumb street is always Sagittarius.
[ترجمه گوگل]اما مهم نیست که تاریخ، مکان، خیابان سردرگم همیشه قوس است [ترجمه ترگمان]اما مهم نیست که این خیابان چطور است، خیابان benumb همیشه قوس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He knew that unequal distribution at had long benumb been observed in other areas, not just wealth.
[ترجمه گوگل]او میدانست که توزیع نابرابر در مدتهاست که در سایر حوزهها و نه فقط در ثروت مشاهده شده است [ترجمه ترگمان]او می دانست که در مناطق دیگر توزیع نابرابر در مناطق دیگر دیده شده است، نه فقط ثروت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We can benumb our life with work, study or helping others constantly, but it should be on the condition that our life are enriched.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم زندگی خود را با کار، مطالعه یا کمک مداوم به دیگران بی حس کنیم، اما باید به شرطی باشد که زندگی ما غنی شود [ترجمه ترگمان]ما می توانیم زندگی خود را با کار، مطالعه و یا کمک به دیگران به طور مداوم انجام دهیم، اما باید در شرایطی باشد که زندگی ما غنی می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Most actuality arrangement if they benumb so that the body of a actuality's solid is college than the density of its aqueous.
[ترجمه گوگل]بیشترین آرایش فعلی اگر خم شوند به طوری که بدنه جامد یک واقعیت نسبت به چگالی آب آن کالج باشد [ترجمه ترگمان]بسیاری از این چیدمان ها در صورتی که آن ها به گونه ای عمل کنند که بدنه یک واقعیت یک واقعیت است، نسبت به چگالی محیط آبی آن، دانشگاهی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mana Steal Benumb and Mana Steal FogMoth Bow are now more effective.
[ترجمه گوگل]Mana Steal Benumb و Mana Steal FogMoth Bow اکنون موثرتر هستند [ترجمه ترگمان]مانا \"Steal\" و \"مانا\" را از \"بو وو\" و \"effective\" و \"now\" و \"now\" و \"effective\" و \"effective\" و \"are\" و \"are\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Most subattitude arrangement if they benumb so that the body of a actuality's solid is college than the density of its aqueous.
[ترجمه گوگل]بیشتر آرایش های فرعی اگر خم شوند به طوری که بدنه جامد یک واقعیت نسبت به چگالی آب آن کالج باشد [ترجمه ترگمان]بسیاری از arrangement subattitude اگر به گونه ای عمل کنند که بدنه یک واقعیت یک واقعیت، کالج باشد تا چگالی محیط آبی آن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The insidious cold was once more creeping over George and he sank to the ground benumbed and unwilling to make an effort.
[ترجمه گوگل]سرمای موذیانه بار دیگر بر جورج خزیده بود و او بی حس و بیحوصله بر زمین فرو رفت و تمایلی به تلاش نداشت [ترجمه ترگمان]سرمای insidious بار دیگر به آرامی روی جورج می خزید و او خود را به زمین می انداخت و نمی خواست تلاش کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The scriptorium was poorly lighted; and on wintry days, the cold freely penetrated and benumbed the body of the scribe.
[ترجمه گوگل]اسکریتوریوم نور ضعیفی داشت و در روزهای زمستان، سرما آزادانه به بدن کاتب نفوذ می کرد و بی حس می شد [ترجمه ترگمان]scriptorium روشن بود، و در روزه ای سرد زمستان، سرما به درون نفوذ می کرد و جسد را کرخ می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I became desperate and two packets of cigarettes were hardly enough to benumb my nerves.
[ترجمه گوگل]ناامید شدم و دو پاکت سیگار به سختی کافی بود اعصابم را خنثی کند [ترجمه ترگمان]نا امید شدم و دو بسته سیگار به زحمت در حال کرخ کردن اعصاب من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This can be especially dangerous if the pond is allowed to benumb, 5 Steps to Finding the Perfect Birthday Gift, 1 over.
[ترجمه گوگل]این امر می تواند به ویژه خطرناک باشد اگر به حوض اجازه داده شود بی حس شود، 5 مرحله برای یافتن هدیه تولد ایده آل، 1 بیش از آن [ترجمه ترگمان]این می تواند به خصوص در صورتی خطرناک باشد که استخر مجاز به benumb، ۵ گام برای پیدا کردن هدیه تولد کامل، ۱ بر روی آن باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید