benthic


وابسته به اعماق اقیانوس، دریابن

جمله های نمونه

1. Finally there are the benthic foragers which comb the sea bed for small worms, crustaceans and other invertebrates.
[ترجمه گوگل]در نهایت علوفه‌گران کف دریا هستند که بستر دریا را برای کرم‌های کوچک، سخت‌پوستان و دیگر بی‌مهرگان شانه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، منطقه دریا بن foragers هستند که بس تر دریا را برای کرم کوچک، سخت پوستان و دیگر بی مهرگان شانه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Were these organisms pelagic or benthic?
[ترجمه گوگل]آیا این موجودات دریایی یا اعماق دریا بودند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این موجودات دریایی ساکن دریا بودند یا دریا بن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Benthic meiobenthos is one of the most community, which can affect our opinion about deep - sea environment.
[ترجمه گوگل]میوبنتوس اعماق دریا یکی از جوامعی است که می تواند نظر ما را در مورد محیط اعماق دریا تحت تأثیر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]Benthic meiobenthos یکی از the جوامع است که می تواند نظر ما را در مورد محیط عمیق دریا تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In these two sites, the benthic animal community were mainly composed of oligochaeta and chironmus larva, they were adaptive to low concentration DO and were resistive to organic pollution.
[ترجمه گوگل]در این دو سایت، جامعه حیوانات اعماق دریا عمدتاً از لارو oligochaeta و chironmus تشکیل شده بود، آنها با غلظت کم DO سازگار بودند و در برابر آلودگی آلی مقاوم بودند
[ترجمه ترگمان]در این دو محل، جامعه حیوانات دریا به طور عمده از oligochaeta و لارو chironmus تشکیل شده بود، آن ها با غلظت کم سازگار بودند و برای آلودگی ارگانیک مقاومتی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Benthic meiobenthos is one of the most important community to biomedical research.
[ترجمه گوگل]میوبنتوس اعماق دریا یکی از مهم ترین جوامع در تحقیقات زیست پزشکی است
[ترجمه ترگمان]؟ Benthic meiobenthos یکی از مهم ترین جوامع تحقیقات پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Benthic eutrophication is turning waters in Fuzhou Westlake into a black, dirty and bad smell situation.
[ترجمه گوگل]اوتروفیکاسیون اعماق دریا در حال تبدیل آب در فوژو وست لیک به وضعیت سیاه، کثیف و بوی بد است
[ترجمه ترگمان]Benthic eutrophication در حال تبدیل آب به یک وضعیت بوی بد، کثیف و بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Benthic world is completely different space with the land that we are in.
[ترجمه گوگل]دنیای اعماق دریا با سرزمینی که ما در آن هستیم کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]دنیای ما کاملا با زمینی که در آن هستیم کاملا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The present invention relates to raising technology of benthic aquatic animal.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر مربوط به فن آوری پرورش حیوانات آبزی کفزی است
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود مربوط به بالا بردن فن آوری حیوان آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The community structure of benthic nematoda in Tianjin offshore area was analysed with the multivariate statistical method. A total of 15 stations were arranged for nematoda sampling.
[ترجمه گوگل]ساختار جامعه نماتدهای کفزی در منطقه فراساحلی تیانجین با روش آماری چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت در مجموع 15 ایستگاه برای نمونه برداری نماتد ترتیب داده شد
[ترجمه ترگمان]ساختار اجتماعی دریا بن nematoda در منطقه ساحلی تیانجین با روش آماری چند متغیره تحلیل شد در مجموع ۱۵ ایستگاه برای نمونه گیری nematoda ترتیب داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The benthic extinction event (BEE) and larger foraminifera turnover (LFT) during the Paleocene-Eocene transition constitutes an important step in Paleogene larger-foraminifera evolution.
[ترجمه گوگل]رویداد انقراض اعماق دریا (BEE) و چرخش روزن داران بزرگتر (LFT) در طول گذار پالئوسن - ائوسن گام مهمی در تکامل روزن داران بزرگتر پالئوژن است
[ترجمه ترگمان]رویداد انقراض دریا بن (BEE)و گردش مالی بزرگ تر (LFT)در طول گذار Paleocene و Eocene گامی مهم در تکامل بزرگ تکاملی foraminifera محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This assemblage consists of planktonic spheroids, benthic filaments and vase-shaped microfossils.
[ترجمه گوگل]این مجموعه از کروی های پلانکتون، رشته های اعماق زمین و میکروفسیل های گلدانی شکل تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]این مجموعه شامل planktonic spheroids، benthic filaments و microfossils شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. High abundance ratio between nematode and benthic copepoda at shrimp ponds was related to disturbance.
[ترجمه گوگل]نسبت فراوانی بالا بین نماتد و کوپه اعماق دریا در استخرهای میگو با اختلال مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]نسبت زیاد بین nematode و benthic copepoda در حوضچه های ماهی مربوط به اغتشاش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This bath crock shoots the light of benthic, if turn on the lamp in the evening, the clear water that makes downy lamplight penetrable ripple, it is romantic scene.
[ترجمه گوگل]این ظروف حمام نور اعماق دریا را می تاباند، اگر لامپ را در شب روشن کنید، آب زلالی که نور لامپ پرزدار را موج می زند، صحنه ای عاشقانه است
[ترجمه ترگمان]این \"وان\" نور دریا بن را به بیرون پرتاب می کند، اگر لامپ را در شب روشن کند، آب شفاف که نور ضعیف نور را می سازد (موج دار شدن)، این صحنه رومانتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[خاک شناسی] کفزی

انگلیسی به انگلیسی

• of the sea floor

پیشنهاد کاربران

کف زی، ته زی، بستر زی هم گفته می شود. که بسته به جمله دارد.

بپرس