bent on

جمله های نمونه

1. The worker is fully bent on the project.
[ترجمه سارا راد] کارگر بطور کامل عزم انجام پروژه را دارد.
|
[ترجمه گوگل]کارگر کاملاً روی پروژه خم شده است
[ترجمه ترگمان]کارگر کاملا روی پروژه خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was bent on getting married as soon as possible.
[ترجمه گوگل]او تصمیم داشت هر چه زودتر ازدواج کند
[ترجمه ترگمان]می خواست هرچه زودتر ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They seemed bent on destroying his career.
[ترجمه ترجمه شخصي] بنظر می رسید آنها برای خراب کردن کار او مصمم هستند
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آنها در صدد نابودی حرفه او هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که روی خراب کردن حرفه او خم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She seems bent on making life difficult for me.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او تصمیم دارد زندگی را برای من سخت کند
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد برای من زندگی کردن رو خیلی سخت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has been bent on becoming a lawyer for a long time.
[ترجمه گوگل]او مدت زیادی است که برای وکیل شدن تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]برای مدت زیادی روی وکیل شدن خم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jack seems bent on becoming a doctor.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جک برای دکتر شدن آماده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد جک میخواد دکتر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is bent on winning at all costs.
[ترجمه گوگل]او به هر قیمتی برنده است
[ترجمه ترگمان]او مصمم است که به هر قیمتی برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stormed out, eyes blazing, bent on vengeance.
[ترجمه گوگل]او به بیرون هجوم آورد، با چشمانی درخشان، خم به انتقام گرفت
[ترجمه ترگمان]او با خشم و غضب از اتاق بیرون رفت و چشمانش برق زد و روی انتقام خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were bent on an early start the next day.
[ترجمه گوگل]روز بعد آن ها برای شروع زودهنگام خم شده بودند
[ترجمه ترگمان]روز بعد خیلی زود راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rudi seems bent on finding a new job.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد رودی برای یافتن شغل جدید آماده است
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه \"Rudi\" روی پیدا کردن یه شغل جدید خم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's bent on suicide.
[ترجمه گوگل]او دست به خودکشی زده است
[ترجمه ترگمان]اون روی خودکشی خم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was bent on success.
[ترجمه گوگل]او مشتاق موفقیت بود
[ترجمه ترگمان]روی موفقیت خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Middle Eastern fundamentalist group bent on world domination and various other evil deeds.
[ترجمه گوگل]گروه بنیادگرای خاورمیانه به تسلط بر جهان و اعمال شیطانی مختلف دیگر سر بسته است
[ترجمه ترگمان]گروه بنیادگرای خاور میانه ای بر سلطه جهانی و اعمال شرورانه متعدد دیگر خم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are bent on reassembling the Russian empire.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال جمع آوری مجدد امپراتوری روسیه هستند
[ترجمه ترگمان]اونا میخوان امپراطوری روسیه رو دوباره متحد کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All eyes were bent on me.
[ترجمه گوگل]همه نگاه ها به من خم شده بود
[ترجمه ترگمان]همه چشم ها روی من خم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adamant on -, determined to -, resolute about -

پیشنهاد کاربران

کمر به انجام کاری بستن
مصمم، راسخ،
Determined, resolved
a woman bent on destroying the mobster who murdered her father.
عزم کردن/داشتن، آهنگ کردن، راسخ بودن ( بر انجام کاری )
بسیار مصمم بودن، قصد داشتن، تصمیم داشتن، درنظر داشتن

بپرس