benignity

/bəˈnɪɡnəti//bəˈnɪɡnəti/

معنی: مهربانی، احسان، لطف، شفقت، خوش خیمی
معانی دیگر: فیض

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: benignities
• : تعریف: the quality or condition of being kind or beneficial; benignancy.
متضاد: malignity

جمله های نمونه

1. the benignity and protectiveness of or befitting a father.
[ترجمه گوگل]خیرخواهی و محافظت از پدر یا شایسته پدر
[ترجمه ترگمان]مهربانی و حمایت پدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This new benignity and tolerance a little disconcerted him.
[ترجمه گوگل]این مهربانی و بردباری جدید کمی او را نگران کرد
[ترجمه ترگمان]این شفقت جدید و تحمل تحمل اندکی او را مشوش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The womans felling so of man very benignity, very true, not severe and solemn demeanor, then possibility creation become intimate with of wishes.
[ترجمه گوگل]زنان از مرد بسیار نیک اندیشی می کنند، بسیار درست است، نه رفتار شدید و جدی، سپس امکان ایجاد با آرزوها صمیمی می شود
[ترجمه ترگمان]این زن، خیلی مهربانی، خیلی مهربانی، خیلی جدی، رفتار جدی و جدی ندارد، پس ممکن است آفرینش با آرزوها صمیمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He met instead a look of such mild benignity that he was left baffled.
[ترجمه گوگل]او در عوض با چنان مهربانی ملایمی روبرو شد که گیج ماند
[ترجمه ترگمان]به جای این که نگاهی به او بیندازد، به جای این که چیزی بگوید، به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I believe in Premier Wen's benignity, but only benignity is not enough.
[ترجمه گوگل]من به مهربانی پریمیر ون اعتقاد دارم، اما فقط مهربانی کافی نیست
[ترجمه ترگمان]به نظر من، in Wen، اما فقط benignity کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One person's an apple, talk benignity many.
[ترجمه گوگل]یک نفر سیب است
[ترجمه ترگمان]یک نفر سیب است و خیلی زیاد صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unfamiliar person very benignity of together engaged.
[ترجمه گوگل]فرد ناآشنا بسیار خیرخواه از با هم نامزد
[ترجمه ترگمان]خیلی لطف دارند که با هم نامزد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is in vain for any man to usurp the name of Christian, without holiness of life, purity of manners, benignity and meekness of spirit.
[ترجمه گوگل]بیهوده است که کسی نام مسیحی را غصب کند، بدون تقدس زندگی، پاکی آداب، مهربانی و نرمی روح
[ترجمه ترگمان]برای کسی که نام مسیحیت را، عاری از تقدس، پاکی و فروتنی روح، usurp، بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because only this kind of environment, the student just have a safety, benignity .
[ترجمه گوگل]از آنجا که تنها این نوع محیط، دانش آموز فقط یک ایمنی، خیرخواهی دارد
[ترجمه ترگمان]چون تنها این نوع محیط، دانش آموزان دارای ایمنی، benignity، هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The achievements appraised the result on objective reflected between the staff the achievements difference, may form the benignity competitive system in the enterprise interior.
[ترجمه گوگل]دستاوردها نتیجه را بر اساس هدف منعکس شده بین کارکنان ارزیابی کردند که تفاوت دستاوردها، ممکن است سیستم رقابتی خیرخواهانه را در داخل شرکت تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]این موفقیت ها باعث ارزیابی نتایج عینی بین کارکنان و تفاوت بین کارکنان ارزیابی می شود و ممکن است سیستم رقابتی benignity را در داخل شرکت شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We now of no scripture which records the pure benignity of the gods on a New England winter night.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هیچ کتاب مقدسی نداریم که مهربانی خالص خدایان را در یک شب زمستانی نیوانگلند ثبت کند
[ترجمه ترگمان]ما اکنون از انجیل و benignity که در یک شب زمستانی نیوانگلند قرار دارد، از انجیل خبری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I like a virago to still have a deeper reason: See the virago feel benignity.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم وراگو هنوز دلیل عمیق‌تری داشته باشد: ببینید ویراگو احساس خوش‌خویی کند
[ترجمه ترگمان]من از یک زن شرور خوشم می آید که هنوز یک دلیل عمیق تر داشته باشد: این زن شرور احساس مهربانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Students and their parents have done the reflection through the experience of benignity and care of life.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان و والدین آن‌ها این بازتاب را از طریق تجربه خیرخواهی و مراقبت از زندگی انجام داده‌اند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان و والدین آن ها از طریق تجربه of و مراقبت از زندگی، این بازتاب را انجام داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربانی (اسم)
affection, affability, amiability, cordiality, kindness, tenderness, love, kindliness, benignity, loving kindness, tender-heartedness, warm-heartedness

احسان (اسم)
benefit, boon, benefaction, beneficence, benignity

لطف (اسم)
boon, kindness, beneficence, benignity, ethereality

شفقت (اسم)
mercy, benignity, compassion, lenity, ruth, tendresse

خوش خیمی (اسم)
benignity

انگلیسی به انگلیسی

• favor, charity, kind-heartedness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : benignity / benignancy
✅️ صفت ( adjective ) : benign / benignant
✅️ قید ( adverb ) : benignly / benignantly

بپرس