benignant

/bəˈnɪɡnət//bəˈnɪɡnət/

معنی: مهربان، خیر، خوش خیم، لطیف
معانی دیگر: فیض بخش، ملایم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: benignantly (adv.), benignancy (n.)
(1) تعریف: kind and gracious, as to one's inferiors.
متضاد: malignant

(2) تعریف: beneficial.
متضاد: harmful
مشابه: beneficial

(3) تعریف: in pathology, not malignant; benign.
متضاد: malignant

جمله های نمونه

1. It was a pleasant morning, mid-September, mild, benignant, yet with a keener breath than that of the summer months.
[ترجمه گوگل]صبح دلپذیری بود، اواسط سپتامبر، ملایم، خوش خیم، اما با نفسی تندتر از ماه های تابستان
[ترجمه ترگمان]صبح مطبوعی بود، در نیمه سپتامبر، ملایم و مهربان، با این حال با نفسی تازه از آن ماه های تابستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For the rural society benignant movement, We must renew the thinking political educational notion and build the moral integration system in accordance with the socialistic market economy.
[ترجمه گوگل]برای جنبش خوش خیم جامعه روستایی، ما باید مفهوم آموزشی سیاسی تفکر را تجدید کنیم و سیستم یکپارچگی اخلاقی را مطابق با اقتصاد بازار سوسیالیستی بسازیم
[ترجمه ترگمان]برای جامعه روستایی رو به رشد، ما باید مفهوم آموزشی تفکر سیاسی را تجدید و سیستم ادغام اخلاقی مطابق با اقتصاد بازار سوسیالیستی بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Choosing an environmentally benignant cleaning reaction solvent is an important part of Green Chemistry research.
[ترجمه گوگل]انتخاب یک حلال واکنش پاک کننده خوش خیم برای محیط زیست بخش مهمی از تحقیقات شیمی سبز است
[ترجمه ترگمان]انتخاب یک حلال واکنش سازگار با محیط زیست بخش مهمی از تحقیقات شیمی سبز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under the benignant government, social welfare function summed according to certain proportion and the cost of resource flowage are the reasons for the occurring of the anti-dumping.
[ترجمه گوگل]در دولت خوش خیم، کارکرد رفاه اجتماعی که بر اساس تناسب معین و هزینه جریان منابع جمع می شود، دلایل وقوع ضد دامپینگ است
[ترجمه ترگمان]تحت دولت مهربان، تابع رفاه اجتماعی با توجه به نسبت خاص و هزینه flowage منبع دلایل وقوع of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a pleasant morning, mid-September, mild, benignant, yet with a keener breath than of the summer months.
[ترجمه گوگل]صبح دلپذیری بود، اواسط سپتامبر، ملایم، خوش خیم، اما با نفسی تندتر از ماه های تابستان
[ترجمه ترگمان]صبح مطبوعی بود، در نیمه سپتامبر، ملایم و مهربان، با این حال با نفسی تازه از ماه های تابستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a benignant simplicity about the execution of this work.
[ترجمه گوگل]در اجرای این کار یک سادگی خوش خیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد اجرای این اثر نوعی سادگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion:Apoptosis occurred both in the serous benignant and in the serous malignant tumours, but the apoptosis rate of the latter wa. . .
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: آپوپتوز هم در تومورهای خوش‌خیم سروزی و هم در تومورهای بدخیم سروزی رخ می‌دهد، اما میزان آپوپتوز در تومورهای دوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Apoptosis هم در \"serous benignant\" و هم در \"serous تومورهای بدخیم\" رخ داد، اما میزان آپوپتوز \"latter\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To study effects of benignant auditory stimulation(BAS) on cerebral oxygen metabolism and cerebral hematodynamics in neonates.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثرات تحریک شنوایی خوش خیم (BAS) بر متابولیسم اکسیژن مغزی و هماتودینامیک مغزی در نوزادان
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات تحریک شنوایی سالم (BAS)در متابولیسم cerebral و hematodynamics مغزی در neonates
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From the Furies of frightful aspect they became the Benignant Ones, the Eumenides, protectors of the suppliant.
[ترجمه گوگل]از خشم‌های ترسناک، آن‌ها به خوش‌خیم‌ها، اومنیدها، محافظان دعاکننده تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]From، Eumenides، the، Ones، protectors، suppliant suppliant می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Results Of the 23 patients, 14 cases were malignancy, 9 cases were benignant.
[ترجمه گوگل]نتایج از 23 بیمار، 14 مورد بدخیمی و 9 مورد خوش خیم بودند
[ترجمه ترگمان]نتایج حاصل از ۲۳ بیمار، ۱۴ مورد malignancy بودند، ۹ پرونده مهربان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To study the occurrence of primary liver cancer (PLC) among benignant hepatism patients with AFP rise.
[ترجمه گوگل]بررسی وقوع سرطان اولیه کبد (PLC) در بین بیماران خوش خیم کبدی با افزایش AFP
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه وقوع سرطان کبد اولیه (PLC)در میان بیماران hepatism مهربان با خبرگزاری فرانسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fame of Washington stands apart from every other in history shining with a truer lustre and a more benignant glory.
[ترجمه گوگل]شهرت واشنگتن از هر شهرت دیگری در تاریخ جدا است و با درخشش واقعی تر و شکوهی خوش خیم تر می درخشد
[ترجمه ترگمان]شهرت واشنگتن از هر چیز دیگری در تاریخ، با درخشش حقیقی و شکوه و شکوه تر، برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. General Pecken roused himself after a moment with an unctuous and benignant smile.
[ترجمه گوگل]ژنرال پکن پس از لحظاتی با لبخندی بی‌معنا و مهربانانه خود را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال Pecken پس از یک لحظه با لبخند چرب و مهربان خود را از خواب بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The proceeding of China joining in the WTO relates benignant with the reform and opening up deepened and the development of market economy.
[ترجمه گوگل]روند پیوستن چین به WTO با اصلاحات و گشایش عمیق تر و توسعه اقتصاد بازار مرتبط است
[ترجمه ترگمان]روند پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی با اصلاحات و باز کردن عمیق تر و توسعه اقتصاد بازار مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

خیر (صفت)
good, kind, genial, beneficent, benignant, big-hearted

خوش خیم (صفت)
benignant, benign

لطیف (صفت)
fine, delicate, tender, gentle, soft, subtle, rare, fair, elegant, benignant, benign, fragile, tenuous, refined, precious, volatile, gossamer, incomparable

انگلیسی به انگلیسی

• kindly, mild, favorable

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : benignity / benignancy
✅️ صفت ( adjective ) : benign / benignant
✅️ قید ( adverb ) : benignly / benignantly
مهربانانه

بپرس