bengali

/beŋˈɡɑːli//ˌbenˈɡɔːli/

اهل بنگال، زبان بنگالی (که هند و اروپایی می باشد)، وابسته به بنگال و مردم و فرهنگ آن، بنگالی، زبان بنگاله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or inhabitant of Bengal.

(2) تعریف: a language spoken mainly in eastern India and Bangladesh.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the region of Bengal or its people, culture, or the like.

جمله های نمونه

1. She married a Bengali doctor.
[ترجمه گوگل]او با یک پزشک بنگالی ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]اون با یه دکتر Bengali ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The next day he and another Bengali boy who lives near by chose another way home, hoping to escape the attackers.
[ترجمه گوگل]روز بعد او و پسر بنگالی دیگری که در آن نزدیکی زندگی می کند، راه دیگری را برای خانه انتخاب کردند، به امید فرار از مهاجمان
[ترجمه ترگمان]روز بعد او و یک پسر بنگالی دیگر که نزدیک او زندگی می کنند راه دیگری را برای بازگشت به خانه انتخاب کردند، به این امید که از مهاجمان فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Yelling in Bengali for help, they reached the door of the other family.
[ترجمه گوگل]با فریاد به زبان بنگالی برای کمک به درب خانواده دیگر رسیدند
[ترجمه ترگمان]در بنگالی برای کمک، آن ها به در خانواده دیگر رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Almost the same number are Bengali children of middle-class families, who attend the day school.
[ترجمه گوگل]تقریباً همین تعداد فرزندان بنگالی خانواده های طبقه متوسط ​​هستند که در مدرسه روزانه شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]تقریبا همان تعداد فرزندان بنگالی خانواده های طبقه متوسط هستند که در مدرسه روز حاضر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He completed the revision of his Bengali translation of the Scriptures and received progress reports of the mission's activities.
[ترجمه گوگل]او بازنگری ترجمه بنگالی خود از کتاب مقدس را تکمیل کرد و گزارش های پیشرفت فعالیت های مأموریت را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او بازبینی Bengali از کتاب مقدس را تکمیل کرد و گزارش های پیشرفت فعالیت های این ماموریت را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Presented in collaboration with the Oxford Bengali Cultural Association.
[ترجمه گوگل]با همکاری انجمن فرهنگی بنگالی آکسفورد ارائه شد
[ترجمه ترگمان]در هم کاری با انجمن فرهنگی بنگالی اکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gupta is a Bengali, a Brabiliall, or so he says.
[ترجمه گوگل]گوپتا یک بنگالی، یک برابیلیال یا اینطور می گوید
[ترجمه ترگمان]گوپتا یک بنگالی، یک Brabiliall است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hail to the new champion Bengali D'Albret.
[ترجمه گوگل]درود بر قهرمان جدید بنگالی دالبرت
[ترجمه ترگمان]درود بر قهرمان جدید Bengali
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Must l now learn Bengali for their sake?
[ترجمه گوگل]آیا اکنون باید بنگالی را به خاطر آنها یاد بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]حالا باید به خاطر آن ها Bengali را یاد بگیرم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. a great-uncle was the first Bengali to serve in the governor of Bengal's executive council.
[ترجمه گوگل]یک عموی بزرگ اولین بنگالی بود که در فرمانداری شورای اجرایی بنگال خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]عموی بزرگ نخستین بنگالی بود که در شورای اجرایی بنگال خدمت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Language: the official language is Bengali. English is also used widely.
[ترجمه گوگل]زبان: زبان رسمی بنگالی است انگلیسی نیز به طور گسترده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]زبان: زبان رسمی بنگالی است انگلیسی نیز به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Urdu, Persian, Hindi, Bengali, Tamil, Tagalog, Chinese, Malayalam, and other languages are spoken in Dubai by its many foreign residents.
[ترجمه گوگل]اردو، فارسی، هندی، بنگالی، تامیل، تاگالوگ، چینی، مالایالام و سایر زبان‌ها در دبی توسط بسیاری از ساکنان خارجی آن صحبت می‌شود
[ترجمه ترگمان]اردو، فارسی، هندی، بنگالی، Tamil، Tagalog، چینی، Malayalam و دیگر زبان ها در دبی توسط بسیاری از ساکنان خارجی آن صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In neighboring India, speakers of Bengali and Assamese use the term taka to refer to the Indian Rupee.
[ترجمه گوگل]در هند همسایه، سخنرانان بنگالی و آسامی از اصطلاح تاکا برای اشاره به روپیه هند استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]در کشور همسایه هند، گویشوران بنگالی و Assamese از واژه taka برای اشاره به the هندی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These are Bengali, Tamil, and Malay, spoken in south and southeast Asia.
[ترجمه گوگل]اینها بنگالی، تامیلی و مالایی هستند که در جنوب و جنوب شرقی آسیا صحبت می شود
[ترجمه ترگمان]این شهر بنگالی، تامیل، و مالزیایی است که در جنوب و جنوب شرقی آسیا صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of the former indian province of bengal
pertaining to the former indian province of bengal
language of the bengali people; official language of bangladesh and bengal

پیشنهاد کاربران

بپرس