1. he has benefited from the rise in pricesاو از بالارفتن قیمت ها منفعت برده است.2. my father's advice benefited me greatlyپندهای پدرم خیلی برایم سودمند بود.
منتفع شدهمنتفع شدنبهره ور شدنبهره مند شدنسود بردنمنفعتAdjective :بهره مندبهره بردهمنفعت بردهسود بردهمتنعم شدهبرخوردار شدهBenefited from something = بهره مند شده از چیزی+ عکس و لینک