beneficence

/bəˈnefəsəns//bəˈnefɪsəns/

معنی: بخشش، نیکی، احسان، لطف، نیکوکاری
معانی دیگر: کرم، دستگیری از بینوایان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality of doing good.
مشابه: goodness

(2) تعریف: an act of kindness or charity; benefaction.
مشابه: alms, philanthropy

جمله های نمونه

1. observe god's beneficence and mercy
کرم بین و لطف خداوندگار

2. The last little act of beneficence soothed Bonhag's lacerated soul a little.
[ترجمه گوگل]آخرین عمل کوچک خیرخواهانه، روح آسیب دیده بونهگ را کمی آرام کرد
[ترجمه ترگمان]آخرین عمل beneficence، آرامش روح جریحه دار شده را اندکی تسکین داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Beneficence --- The ethellocal principle of behaving in a way that promotes the well-being of others. See maleficence.
[ترجمه گوگل]سودمندی --- اصل اخلاقی رفتار کردن به گونه ای که رفاه دیگران را ارتقاء دهد رجوع به شرارت شود
[ترجمه ترگمان]Beneficence - - اصل ethellocal رفتار کردن به روشی که رفاه دیگران را ترویج می کند به maleficence مراجعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ethical principles of non- maleficence and beneficence might be used as justification for overriding her autonomy.
[ترجمه گوگل]اصول اخلاقی عدم سوء نیت و خیرخواهی ممکن است به عنوان توجیهی برای نادیده گرفتن استقلال او استفاده شود
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی of و beneficence ممکن است به عنوان توجیهی برای برتری استقلال خود مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The enterpriser's beneficence is well - known.
[ترجمه گوگل]حسن نیت سرمایه گذار کاملاً شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]نیکوکاری enterpriser s به خوبی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ethical principles of non - maleficence and beneficence might be used as justifications for overriding her autonomy.
[ترجمه گوگل]اصول اخلاقی عدم سوء نیت و خیرخواهی ممکن است به عنوان توجیهی برای نادیده گرفتن استقلال وی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی of و beneficence ممکن است به عنوان توجیهی برای برجسته کردن خودمختاری او به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His beneficence was well known.
[ترجمه گوگل]احسان او مشهور بود
[ترجمه ترگمان]نیکوکاری او مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Williamson used some of his vast wealth to provide permanent evidence of his beneficence.
[ترجمه گوگل]ویلیامسون از بخشی از ثروت هنگفت خود برای ارائه شواهد دائمی از خیرخواهی خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]ویلیامسون برخی از ثروت عظیم خود را برای فراهم آوردن شواهد دائمی از beneficence استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maleficence --- Behavior that harms others. Avoidance of maleficence is one of the cardinal principles of ethics. See beneficence.
[ترجمه گوگل]بدخواهی --- رفتاری که به دیگران آسیب می رساند پرهیز از بدخواهی یکی از اصول اساسی اخلاق است رجوع به احسان شود
[ترجمه ترگمان]maleficence - رفتار که به دیگران آسیب می رساند اجتناب از maleficence یکی از اصول اصلی اخلاق است نیک به نیک نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We'll have a Sinitic scented tea business program named Flower Time,[Sentence dictionary] open multiple shops in different campus and set up beneficence shops.
[ترجمه گوگل]ما یک برنامه تجاری چای معطر سینتیک به نام Flower Time خواهیم داشت، [فرهنگ جملات] چندین مغازه را در محوطه های مختلف باز می کنیم و مغازه های خیرخواه راه اندازی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یک برنامه تجاری چای معطر به نام گل زمان، [ فرهنگ لغت نامه ]، مغازه های متعدد در محوطه مختلف را افتتاح کرده و فروشگاه های beneficence را راه اندازی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Medicine not only seeks to truth, but also seeks to beneficence.
[ترجمه گوگل]پزشکی نه تنها به دنبال حقیقت است، بلکه به دنبال خیر است
[ترجمه ترگمان]پزشکی نه تنها به دنبال حقیقت است بلکه به دنبال نیکوکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was brought to a knowledge of the gospel through the instrumentality of Paul ( and held a prominent place in the Christian community for his piety and beneficence (4-.
[ترجمه گوگل]او از طریق ابزار پولس به شناخت انجیل رسید (و به دلیل تقوا و خیرخواهی خود جایگاه برجسته ای در جامعه مسیحی داشت (4-
[ترجمه ترگمان]او از طریق راهنمای پائول به دانش بشارت مسیح آورده شد (و یک جایگاه برجسته در جامعه مسیحیت برای پارسایی و نیکوکاری (۴ - ۴)داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Angels are the dispensers and administrators of the divine beneficence towards us.
[ترجمه گوگل]فرشتگان توزیع کنندگان و مجریان احسان الهی نسبت به ما هستند
[ترجمه ترگمان]فرشتگان، dispensers و مدیران نیکوکاری الهی نسبت به ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is one moral; the love that springs forth from self-denial and blooms in deeds of beneficence.
[ترجمه گوگل]یک اخلاقی وجود دارد عشقی که از انکار نفس سرچشمه می گیرد و در اعمال خیر می شکفد
[ترجمه ترگمان]یک نکته اخلاقی وجود دارد؛ عشقی که از self سرچشمه می گیرد و در عمل نیک blooms شکوفا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I owuld donate the whole amount of money to Orbis annoymously to support beneficence.
[ترجمه گوگل]من باید کل مبلغ پول را به صورت مزاحم به Orbis اهدا کنم تا از این خیر حمایت کنم
[ترجمه ترگمان]من برای حمایت از نیکوکاری، مبلغ کل مبلغ را به Orbis annoymously اهدا خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

نیکی (اسم)
goodness, wellness, benefaction, beneficence

احسان (اسم)
benefit, boon, benefaction, beneficence, benignity

لطف (اسم)
boon, kindness, beneficence, benignity, ethereality

نیکوکاری (اسم)
charity, beneficence

انگلیسی به انگلیسی

• kindness, goodness, doing of good

پیشنهاد کاربران

Beneficence :
نیکوکاری - احسان - نیکی - سودرسانی - خوبی - خوبی گُسترانی - کَرَم
Beneficent :
نیکوکار - نیکو - سودرسان - خوبی گُستران - خوب - کریم
نخستین یک نام و دومی هم یک زاب یا صفت است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : benefit
✅️ اسم ( noun ) : beneficence / beneficiary / benefit / benevolence
✅️ صفت ( adjective ) : beneficent / beneficial / benevolent
✅️ قید ( adverb ) : beneficently / beneficially / benevolently
فایده رساندن
سودمندی مفهومی در اخلاق پژوهشی است که بیان می کند که محققین باید رفاه شرکت کننده در تحقیق را به عنوان هدف هر کارآزمایی بالینی یا سایر مطالعات تحقیقاتی داشته باشند. متضاد این اصطلاح، بدخواهی، عملی را توصیف می کند که با رفاه هر شرکت کننده در تحقیق مخالف است. ویکی پدیا ( فارسی )
سودمندی
فواید

بپرس