benefactor

/ˈbenəˌfæktər//ˈbenɪfæktə/

معنی: بانی خیر، نیکوکار، ولینعمت، واقف، صاحب خیر
معانی دیگر: کریم (به ویژه کسی که در امور خیریه فعال است)، آدم خیر، بهمنش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: benefactress (n.)
• : تعریف: one who benefits or helps an individual or an institution, usu. by giving money.
مشابه: friend, patron

- The university library is named after one of the school's benefactors.
[ترجمه گوگل] کتابخانه دانشگاه به نام یکی از خیرین مدرسه نامگذاری شده است
[ترجمه ترگمان] کتابخانه دانشگاه به نام یکی از نیکوکاران این مدرسه نامگذاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The painter suffered much hardship after his benefactor withdrew his support.
[ترجمه hamid pkr] نقاش پس از قطع حمایت حامی اش، متحمل سختی فراوانی شد
|
[ترجمه گوگل] این نقاش پس از اینکه خیرخواهش از حمایت خود دست کشید، سختی زیادی متحمل شد
[ترجمه ترگمان] نقاش پس از آنکه خیرخواه خود از حمایتش دست کشید، سخت رنج کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was a great public benefactor and gave land for building the sea wall.
[ترجمه گوگل]او یک خیر عمومی بزرگ بود و زمینی را برای ساختن دیوار دریا داد
[ترجمه ترگمان]او یک ولی نعمت بزرگ عمومی بود و برای ساختن دیوار دریا به زمین فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The money was donated by an anonymous benefactor.
[ترجمه گوگل]این پول توسط یک خیر ناشناس اهدا شد
[ترجمه ترگمان]این پول توسط یه نیکوکار ناشناس اهدا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A wealthy benefactor came to their rescue with a generous donation.
[ترجمه hamid pkr] یک فر نیکوکار ثروتمند، سخاوتمندانه برای نجات آنها دست به کار شد.
|
[ترجمه گوگل]یک نیکوکار ثروتمند با کمک مالی سخاوتمندانه به کمک آنها آمد
[ترجمه ترگمان]یک ولی نعمت متمول برای نجات آنان همراه با کمک مالی به نجات آنان آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. to speak thus of her benefactor.
[ترجمه گوگل]اینطور از نیکوکارش صحبت کند
[ترجمه ترگمان]تا از ولی نعمت خود سخن بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In his old age he became a benefactor of the arts.
[ترجمه گوگل]در سنین پیری از خیرین هنر شد
[ترجمه ترگمان]در سن و سال او ولی نعمت هنر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A private benefactor endowed the new Chair of Japanese Literature.
[ترجمه گوگل]یک خیر خصوصی کرسی جدید ادبیات ژاپن را وقف کرد
[ترجمه ترگمان]یک حامی خصوصی به کرسی جدید ادبیات ژاپنی اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A private benefactor donated £20000.
[ترجمه گوگل]یک خیر خصوصی 20000 پوند اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]یک حامی خصوصی ۲۰۰۰۰ پوند اهدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We collected £4 but a very generous benefactor made it up to £500.
[ترجمه گوگل]ما 4 پوند جمع آوری کردیم اما یک خیر بسیار سخاوتمند آن را به 500 پوند رساند
[ترجمه ترگمان]ما ۴ پوند پول جمع کردیم اما یک بانی بسیار سخاوتمندانه آن را ۵۰۰ پوند بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was a generous benefactor to the library.
[ترجمه گوگل]او یک خیرخواه سخاوتمند برای کتابخانه بود
[ترجمه ترگمان]او یک خیرخواه نسبت به کتابخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An anonymous benefactor stepped in to provide the prize money.
[ترجمه گوگل]یک خیریه ناشناس برای ارائه پول جایزه وارد عمل شد
[ترجمه ترگمان]یک ولی نعمت ناشناس وارد شد تا پول جایزه را تامین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both sides, the benefactor and beneficiary, were equally needy.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف، نیکوکار و ذینفع، به یک اندازه نیازمند بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف ولی نعمت و beneficiary به همان اندازه نیازمند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Getty had been the museum's chief benefactor.
[ترجمه گوگل]گتی خیر اصلی موزه بود
[ترجمه ترگمان]Getty ولی نعمت اصلی موزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Leeds were given the fish by a benefactor, their task was to remove the many small roach and skimmer bream.
[ترجمه گوگل]لیدز توسط یک خیر به ماهی داده شد، وظیفه آنها حذف بسیاری از سوسک های کوچک و ماهی های ماهیگیری بود
[ترجمه ترگمان]لیدز توسط یک بانی به ماهی داده شد، وظیفه آن ها حذف بسیاری از ماهی کوچک و ماهی گیری بدون ماهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The museum received $5 million from an unnamed benefactor.
[ترجمه گوگل]این موزه 5 میلیون دلار از یک خیر ناشناس دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این موزه ۵ میلیون دلار از یک حامی بدون نام دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بانی خیر (اسم)
benefactor, benefactress

نیکوکار (اسم)
benefactor, samaritan

ولینعمت (اسم)
patron, benefactor

واقف (اسم)
benefactor

صاحب خیر (اسم)
benefactor

انگلیسی به انگلیسی

• kindly helper; patron, sponsor, donor
your benefactor is a person who helps you by giving you money or something that you need.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم fact
📌 این ریشه، معادل "made" و "done" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "made" یا "done" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 fact: something that is made or exists as a result of reality
🔘 factual: based on actual facts, representing what is done or proven
🔘 factory: a place where things are made in large quantities using machines and labor
🔘 manufacture: to make something through industrial processes
🔘 artifact: an object made by human hands, often of historical or cultural significance
🔘 satisfaction: the feeling that something has been done to fulfill expectations
🔘 factor: an element or contributor that influences an outcome
🔘 petrifaction: the process of turning organic material into stone
🔘 malefactor: a wrongdoer or person who commits harmful actions
🔘 benefactor: someone who does good or provides support for others
🔘 stupefaction: the state of being stunned or amazed, making someone unable to react or think clearly

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم bene
📌 این ریشه، معادل "well" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "well" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 benign: kind, gentle, and harmless, promoting well - being
🔘 benefaction: a charitable contribution, given to promote the well - being of others
🔘 benevolent: wishing others well, showing kindness and goodwill
🔘 beneficial: helpful or useful, contributing to someone's well - being
🔘 benefit: a good effect or advantage, something that promotes well - being
🔘 benediction: a prayer or blessing asking for well - being and divine protection
🔘 benefactor: a person who provides help, especially to promote someone's well - being
🔘 benefactress: a woman who acts as a benefactor, promoting well - being
🔘 beneficence: the act of doing good to ensure others' well - being
🔘 beneficent: producing good or promoting well - being
🔘 beneficiary: someone who receives benefits or well - being from something
🔘 benevolence: a disposition to act kindly and promote others' well - being

مددکار
خیّر
صاحب خیر، ولینعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف، قانون فقه: واهب
حامی، پشتیبان، خیر، نیکوکار
benefactor ( n ) ( bɛnəˌf�ktər ) =a person who gives money or other help to a person or an organization such as a school or charity, e. g. a generous benefactor.
benefactor
benefactor : نیکوکار ( مرد )
benefactress : نیکوکار ( زن )
یاور
حامیان مالی
پشتیبان، حامی
noun
[count] :
someone who helps another person, group, etc. , by giving🔴 money
◀️ With the help of a rich benefactor he set up a charity.
◀️ an anonymous benefactor
◀️ Mysterious benefactress
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ An anonymous benefactor donated $2 million : خیری ناشناس 2 میلیون دلار وقف کرد.
◀️ A wealthy benefactor : نیکوکاری ثروتمند

خیر
supporter
helper
( friend )

Some one who helps poor
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس