• : تعریف: one who benefits or helps an individual or an institution, usu. by giving money. • مشابه: friend, patron
- The university library is named after one of the school's benefactors.
[ترجمه گوگل] کتابخانه دانشگاه به نام یکی از خیرین مدرسه نامگذاری شده است [ترجمه ترگمان] کتابخانه دانشگاه به نام یکی از نیکوکاران این مدرسه نامگذاری شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The painter suffered much hardship after his benefactor withdrew his support.
[ترجمه hamid pkr] نقاش پس از قطع حمایت حامی اش، متحمل سختی فراوانی شد
|
[ترجمه گوگل] این نقاش پس از اینکه خیرخواهش از حمایت خود دست کشید، سختی زیادی متحمل شد [ترجمه ترگمان] نقاش پس از آنکه خیرخواه خود از حمایتش دست کشید، سخت رنج کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He was a great public benefactor and gave land for building the sea wall.
[ترجمه گوگل]او یک خیر عمومی بزرگ بود و زمینی را برای ساختن دیوار دریا داد [ترجمه ترگمان]او یک ولی نعمت بزرگ عمومی بود و برای ساختن دیوار دریا به زمین فرود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The money was donated by an anonymous benefactor.
[ترجمه گوگل]این پول توسط یک خیر ناشناس اهدا شد [ترجمه ترگمان]این پول توسط یه نیکوکار ناشناس اهدا شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A wealthy benefactor came to their rescue with a generous donation.
[ترجمه hamid pkr] یک فر نیکوکار ثروتمند، سخاوتمندانه برای نجات آنها دست به کار شد.
|
[ترجمه گوگل]یک نیکوکار ثروتمند با کمک مالی سخاوتمندانه به کمک آنها آمد [ترجمه ترگمان]یک ولی نعمت متمول برای نجات آنان همراه با کمک مالی به نجات آنان آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. to speak thus of her benefactor.
[ترجمه گوگل]اینطور از نیکوکارش صحبت کند [ترجمه ترگمان]تا از ولی نعمت خود سخن بگوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In his old age he became a benefactor of the arts.
[ترجمه گوگل]در سنین پیری از خیرین هنر شد [ترجمه ترگمان]در سن و سال او ولی نعمت هنر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A private benefactor endowed the new Chair of Japanese Literature.
[ترجمه گوگل]یک خیر خصوصی کرسی جدید ادبیات ژاپن را وقف کرد [ترجمه ترگمان]یک حامی خصوصی به کرسی جدید ادبیات ژاپنی اعطا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A private benefactor donated £20000.
[ترجمه گوگل]یک خیر خصوصی 20000 پوند اهدا کرد [ترجمه ترگمان]یک حامی خصوصی ۲۰۰۰۰ پوند اهدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We collected £4 but a very generous benefactor made it up to £500.
[ترجمه گوگل]ما 4 پوند جمع آوری کردیم اما یک خیر بسیار سخاوتمند آن را به 500 پوند رساند [ترجمه ترگمان]ما ۴ پوند پول جمع کردیم اما یک بانی بسیار سخاوتمندانه آن را ۵۰۰ پوند بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She was a generous benefactor to the library.
[ترجمه گوگل]او یک خیرخواه سخاوتمند برای کتابخانه بود [ترجمه ترگمان]او یک خیرخواه نسبت به کتابخانه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An anonymous benefactor stepped in to provide the prize money.
[ترجمه گوگل]یک خیریه ناشناس برای ارائه پول جایزه وارد عمل شد [ترجمه ترگمان]یک ولی نعمت ناشناس وارد شد تا پول جایزه را تامین کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Both sides, the benefactor and beneficiary, were equally needy.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف، نیکوکار و ذینفع، به یک اندازه نیازمند بودند [ترجمه ترگمان]هر دو طرف ولی نعمت و beneficiary به همان اندازه نیازمند بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Getty had been the museum's chief benefactor.
[ترجمه گوگل]گتی خیر اصلی موزه بود [ترجمه ترگمان]Getty ولی نعمت اصلی موزه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Leeds were given the fish by a benefactor, their task was to remove the many small roach and skimmer bream.
[ترجمه گوگل]لیدز توسط یک خیر به ماهی داده شد، وظیفه آنها حذف بسیاری از سوسک های کوچک و ماهی های ماهیگیری بود [ترجمه ترگمان]لیدز توسط یک بانی به ماهی داده شد، وظیفه آن ها حذف بسیاری از ماهی کوچک و ماهی گیری بدون ماهی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The museum received $5 million from an unnamed benefactor.
[ترجمه گوگل]این موزه 5 میلیون دلار از یک خیر ناشناس دریافت کرد [ترجمه ترگمان]این موزه ۵ میلیون دلار از یک حامی بدون نام دریافت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بانی خیر (اسم)
benefactor, benefactress
نیکوکار (اسم)
benefactor, samaritan
ولینعمت (اسم)
patron, benefactor
واقف (اسم)
benefactor
صاحب خیر (اسم)
benefactor
انگلیسی به انگلیسی
• kindly helper; patron, sponsor, donor your benefactor is a person who helps you by giving you money or something that you need.
پیشنهاد کاربران
مددکار
خیّر
صاحب خیر، ولینعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف، قانون فقه: واهب
حامی، پشتیبان، خیر، نیکوکار
benefactor ( n ) ( bɛnəˌf�ktər ) =a person who gives money or other help to a person or an organization such as a school or charity, e. g. a generous benefactor.
noun [count] : someone who helps another person, group, etc. , by giving🔴 money ◀️ With the help of a rich benefactor he set up a charity. ◀️ an anonymous benefactor ◀️ Mysterious benefactress ... [مشاهده متن کامل]
◀️ An anonymous benefactor donated $2 million : خیری ناشناس 2 میلیون دلار وقف کرد. ◀️ A wealthy benefactor : نیکوکاری ثروتمند