1. a bench carpenter
مبل ساز،نجار میز و صندلی
2. this bench also functions as my bed
این نیمکت برایم کار تختخواب را هم می کند.
3. on the bench
1- رئیس دادگاه،در مسند قضاوت 2- (ورزش) ورزشکار ذخیره
4. ahmad sat on the bench
احمد روی نیمکت نشست.
5. he sat astraddle the bench
او هر پا یک سو بر نیمکت نشست.
6. economic progress is not the only bench mark for success
پیشرفت اقتصادی یگانه سنجه ی موفقیت نیست.
7. please address your remarks to the bench
لطفا دادگاه را مخاطب قرار دهید.
8. she left her physics on the bench
کتاب فیزیک خود را روی نیمکت گذاشت.
9. lovers were billing and cooing on the bench
عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.
10. two lovers were caressing on the park bench
دو دلداده روی نیمکت پارک ماچ و بوسه می کردند.
11. he was dead to the world on the bench
روی نیمکت به خواب ژرفی فرو رفته بود.
12. the carpenter wedges up the legs of the bench
نجار پایه های نیمکت را با گوه محکم می کند
13. a young woman, of a sullen aspect, was sitting alone on the bench
زنی جوان،با سیمایی در هم،تنها روی نیمکت نشسته بود.
14. They stopped and sat on a park bench.
[ترجمه گوگل]ایستادند و روی نیمکت پارک نشستند
[ترجمه ترگمان]ایستادند و روی نیمکت پارک نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The tramp's bed was a park bench.
16. She shuffled nervously on the bench.
17. This bench is made of elm.
[ترجمه گوگل]این نیمکت از نارون ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این نیمکت از نارون ساخته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The back of the bench folds forward to make a table.
[ترجمه گوگل]پشت نیمکت به سمت جلو جمع می شود تا یک میز درست شود
[ترجمه ترگمان]پشت نیمکت به جلو خم شد تا می زی درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. He was appointed to the bench last year.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته به نیمکت نشینی منصوب شد
[ترجمه ترگمان]سال پیش به نیمکت سپرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Simpson came off the bench to play in midfield.
[ترجمه گوگل]سیمپسون از روی نیمکت آمد تا در خط هافبک بازی کند
[ترجمه ترگمان]سیمپسون از روی نیمکت اومد تا در midfield بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید