bemusement

جمله های نمونه

1. A look of bemusement spread across their faces.
[ترجمه گوگل]نگاهی مبهوت بر صورتشان پخش شد
[ترجمه ترگمان]یک نگاه of به صورتشان پراکنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stallholders and shopkeepers looked on with bemusement as he was pelted with bad fruit.
[ترجمه گوگل]غرفه‌داران و مغازه‌داران با تعجب به او نگاه می‌کردند که میوه‌های بدی به او می‌زدند
[ترجمه ترگمان]Stallholders و مغازه داران به محض اینکه با میوه های گندیده به طرف او هجوم می آوردند، به مسخره به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To his bemusement there was no chill, or else the chill was lost on him.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب او هیچ سرمایی وجود نداشت، وگرنه سرما در او گم شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر برادرش هیچ سردی نبود، وگرنه سرما روی او گم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lowering his eyes, he stared in some bemusement at the men's over-large dungarees she was wearing.
[ترجمه گوگل]چشمانش را پایین انداخت و با گیج و حیرت به حشره های بسیار بزرگ مردانه ای که او پوشیده بود خیره شد
[ترجمه ترگمان]چشمانش را پایین می اورد و به کسل کننده نگاه می کرد - بر سر چیزهای زیادی که بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What expatiated by him are the puzzling, bemusement and distress of the generation of youths, who grown up in today's society, to the world.
[ترجمه گوگل]چیزی که توسط او گیج کننده، حیرت و پریشانی نسل جوانی است که در جامعه امروزی رشد کرده است، به دنیا
[ترجمه ترگمان]آنچه در مورد او به تفصیل شرح داد این است که پریشانی و پریشانی نسل جوانان که در جامعه امروزی بزرگ شده اند به جهان رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Observers overseas are far from alone in their bemusement at the way from office.
[ترجمه گوگل]ناظران خارج از کشور در حیرت و حیرت خود در راه رسیدن به دفتر تنها نیستند
[ترجمه ترگمان]ناظران خارج از کشور در خارج از کشور تنها در مسیر خود از اداره فاصله دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If one gets into bemusement and confused, and has no power to get rid of them, he can only think of them slowly at the cost of his time.
[ترجمه گوگل]اگر کسی دچار حیرت و سردرگمی شود و قدرتی برای خلاص شدن از شر آنها نداشته باشد، فقط به قیمت وقتش می تواند به آرامی به آنها فکر کند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی به bemusement و گیج می رود و هیچ قدرتی برای خلاص شدن از آن ها ندارد، تنها می تواند به آهستگی به هزینه زمان خود فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Manchester City have reacted with bemusement and frustration after Corinthians accused the Premier League club of moving the goalposts over Carlos Tevez.
[ترجمه گوگل]منچسترسیتی پس از اینکه کورینتیانس باشگاه لیگ برتری را به جابجایی تیرک دروازه ها بر روی کارلوس توز متهم کرد، با تعجب و ناامیدی واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]منچستر سیتی با bemusement و سرخوردگی پس از آن واکنش نشان داد که Corinthians، باشگاه لیگ برتر را متهم به حرکت به دروازه کارلوس Tevez کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I looked around in complete bemusement and concluded that I was a misfit here.
[ترجمه گوگل]با حیرت کامل به اطراف نگاه کردم و به این نتیجه رسیدم که من اینجا نامناسب هستم
[ترجمه ترگمان]من این دور و بر رو نگاه کردم و به این نتیجه رسیدم که من یه آدم misfit هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The series of antinomy and bemusement fitly reflected the literary men's angst and exploration to the development direction of Chinese culture after the middle of the Ming Dynasty.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از ضدیت و حیرت به درستی منعکس کننده اضطراب و کاوش ادبی در جهت توسعه فرهنگ چینی پس از اواسط سلسله مینگ بود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از antinomy و bemusement که به حق توجه مردم ادبی و اکتشاف را به سمت توسعه فرهنگ چین پس از اتحاد دودمان مینگ منعکس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From the start, she notes almost with bemusement, there was a contrast between her own “executive style” and her colleagues’ “more consultive style. ”
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که از همان ابتدا، تقریباً با تعجب، تضادی بین «سبک اجرایی» خودش و «سبک مشورتی‌تر» همکارانش وجود داشت ”
[ترجمه ترگمان]او از ابتدا، تقریبا با bemusement یادداشت برمی دارد، تفاوت بین سبک اجرایی خود و سبک \"colleagues\" او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An hour later she had ordered a taxi and Paige had waved her goodbye in some bemusement.
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد او یک تاکسی سفارش داده بود و پیج با دست تکان داده بود با او خداحافظی کرد
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد سفارش تاکسی داده بود و پیج هم به نوبه خود از او خداحافظی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It also makes the guy from the shop who supplies the flowers happy, makes two people feel good each week and causes a good deal of pleasant bemusement.
[ترجمه گوگل]همچنین باعث خوشحالی مرد مغازه ای می شود که گل ها را عرضه می کند، هر هفته به دو نفر احساس خوبی می دهد و باعث می شود تا حسابی مبهوت شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن فرد را از مغازه ای که گل ها را خوشحال می کند، می سازد و باعث می شود که دو نفر هر هفته احساس خوبی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The deployment of these systems, make enterprise run into the bemusement of "Information Isolated Island".
[ترجمه گوگل]استقرار این سیستم‌ها، شرکت‌ها را به حیرت «جزیره جدا شده اطلاعات» تبدیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]استقرار این سیستم ها، شرکت را به \"جزیره منزوی اطلاعات\" تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confusion; state of having one's attention occupied

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : bemuse
✅️ اسم ( noun ) : bemusement
✅️ صفت ( adjective ) : bemused
✅️ قید ( adverb ) : bemusedly
گیجی

بپرس