bemired


(verb transitive) گل الود کردن، کثیف کردن

جمله های نمونه

1. the project is hopelessly bemired
طرح با مشکلات بزرگی مواجه شده است.

انگلیسی به انگلیسی

• stuck in mud; dirty with mud

پیشنهاد کاربران

بپرس