belted

/ˈbeltəd//ˈbeltɪd/

دارای کمربند، حمایل دار، ممتاز، ممتاز a belted knight اشرافی ممتاز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made with or having a belt.

- steel-belted tires
[ترجمه گوگل] لاستیک های تسمه فولادی
[ترجمه ترگمان] تایر ماشین به کمرش بسته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a belted skirt
[ترجمه گوگل] یک دامن کمربند
[ترجمه ترگمان] دامن کمربندی به کمرش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked with a stripe or band of color around the abdomen.

- a belted cow
[ترجمه گوگل] یک گاو با کمربند
[ترجمه ترگمان] یک گاو زنجیر دار،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a belted jacket
کت کمربند دار

2. a belted knight
اشرافی ممتاز،اشرافی حمایل بند

3. a belted tire
(اتومبیل) تایر تسمه دار

4. ahmad belted down the whole bottle
احمد همه ی بطری را پایین داد (سرکشید).

5. he was belted by two men
دو نفر او را سخت زدند.

6. the suitcase was belted down to the roof of the car
چمدان را با تسمه به طاق ماشین بسته بودند.

7. Her dress was tightly belted, accentuating the slimness of her waist.
[ترجمه گوگل]لباسش با کمربند محکم بسته شده بود که بر باریکی کمرش تاکید می کرد
[ترجمه ترگمان]پیراهنش به کمرش بسته بود و اندام ظریف کمرش را تنگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The policemen belted up and went out.
[ترجمه گوگل]پلیس ها کمربند بستند و بیرون رفتند
[ترجمه ترگمان]ماموران پلیس از جا برخاستند و خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coat is belted at the waist.
[ترجمه گوگل]کت در قسمت کمر کمربند بسته شده است
[ترجمه ترگمان]نیم تنه در کمر دارد بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A radio belted out pop music.
[ترجمه گوگل]رادیویی موسیقی پاپ را از بین برد
[ترجمه ترگمان]یک رادیو موسیقی را به هم وصل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We belted down Iveagh Parade to where the motor was.
[ترجمه گوگل]ما تسمه Iveagh Parade را به همان جایی که موتور بود، زدیم
[ترجمه ترگمان]ما Parade رو به جایی که موتور بوده نصب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dan belted the ball towards the goal.
[ترجمه گوگل]دن توپ را به سمت دروازه بست
[ترجمه ترگمان]دن توپ را به سمت دروازه بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He belted down his beer.
[ترجمه گوگل]کمربند آبجوش را بست
[ترجمه ترگمان]آبجو را به کمرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She belted out ballads and hillbilly songs one after another all evening.
[ترجمه گوگل]او تمام شب، تصنیف ها و آهنگ های تپه ای را یکی پس از دیگری پخش می کرد
[ترجمه ترگمان]یک شب بعد از ظهر یکی از ترانه های جنگلی و جنگلی را به کمرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boxer belted his opponent out.
[ترجمه گوگل]بوکسور حریف خود را با کمربند بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]مشت زن حریف را به کمرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• girded, wearing a belt

پیشنهاد کاربران

به تنهای معنی "کمربند بسته شده" میده
توی جمله اما معنیش اینجوریه:
a belted black and gold dress
یک لباس کمربند مشکی و طلایی

بپرس