قید ( adverb )
• (1) تعریف: in or to a lower place; beneath.
• متضاد: above, up
• مشابه: down
• متضاد: above, up
• مشابه: down
- Let's go below.
[ترجمه باران] در پایین|
[ترجمه محسن] بزن بریم پایین|
[ترجمه گوگل] بریم زیر[ترجمه ترگمان] بیا بریم پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: appearing lower on the same page or on a following page.
• متضاد: above
• متضاد: above
- the paragraph below
• (3) تعریف: in a lower rank or position.
• متضاد: above
• متضاد: above
حرف اضافه ( preposition )
• (1) تعریف: under; beneath.
• متضاد: above, over
• متضاد: above, over
- a pain below the chest
[ترجمه گوگل] درد زیر قفسه سینه
[ترجمه ترگمان] دردی که در زیر سینه می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دردی که در زیر سینه می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lower than, in rank, value, or number.
• متضاد: above
• متضاد: above
- He placed below his brother in the competition.
[ترجمه علی] او در مسابقه، پایین تر از برادرش قرار گرفت|
[ترجمه گوگل] او در این مسابقه پایین تر از برادرش قرار گرفت[ترجمه ترگمان] او زیر برادرش در رقابت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: not worthy of.
• متضاد: above
• متضاد: above
- His work is below my consideration.
[ترجمه ایلیا ابراهیمی] کار او تحت نظر من است|
[ترجمه شان] کارش را زیر نظر دارم.|
[ترجمه گوگل] کار او زیر نظر من است[ترجمه ترگمان] کار او زیر نظر من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید