belongings

/bɪˈlɔːŋɪŋz//bɪˈlɒŋɪŋz/

معنی: مضافات
معانی دیگر: دارابی، کسان

جمله های نمونه

1. her belongings were entirely destroyed in the fire
همه ی مایملک او در آتش سوزی از بین رفت.

2. will your belongings to your children
مایملک خود را (طبق وصیتنامه) به فرزندانت ببخش !

3. he left his belongings to local charities
او دارایی خود را برای سازمان های خیریه ی محلی به جای گذاشت.

4. i packed my belongings and left
چیزهایم را بستم و رفتم.

5. she mustered her belongings on the corner of the room
او متعلقات خود را در گوشه ی اتاق جمع کرد.

6. to covet others' belongings
چشم طمع به مال دیگران داشتن

7. he collected his personal belongings and put them in the truck
او متعلقات شخصی خود را گردآوری کرد و در کامیون گذاشت.

8. he was executed and his belongings were confiscated
او اعدام و اموالش مصادره شد.

9. they were dispossessed of their land and belongings
زمین و مایملک آنها را مصادره کرده بودند.

10. The thief despoiled the old man of his belongings.
[ترجمه گوگل]دزد وسایل پیرمرد را غارت کرد
[ترجمه ترگمان]دزد پیر اموال خود را خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In her absence, someone had gone through her belongings.
[ترجمه محبوبه روشنک] در غیاب او یه نفر لوازم او را گشته بود
|
[ترجمه گوگل]در غیاب او، شخصی از وسایل او عبور کرده بود
[ترجمه ترگمان]در غیاب او، کسی belongings را رد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We came home to find our belongings scattered about the room.
[ترجمه گوگل]به خانه آمدیم تا وسایلمان را در اتاق پراکنده پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]به خانه برگشتیم و belongings را در اتاق پراکنده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People slowly gathered their belongings and left the hall.
[ترجمه گوگل]مردم کم کم وسایلشان را جمع کردند و سالن را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]مردم به آرامی وسایلشان را جمع کردند و از سرسرا خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Not insuring your belongings is a false economy .
[ترجمه گوگل]بیمه نکردن وسایل خود یک اقتصاد کاذب است
[ترجمه ترگمان]بیمه نکردن وسایل تان یک اقتصاد نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She packed her few belongings in a bag and left.
[ترجمه گوگل]وسایل اندکش را در کیفی بست و رفت
[ترجمه ترگمان]وسایلش رو تو یه کیسه جمع کرد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was trying to sort through his belongings and bring them to some sort of order.
[ترجمه گوگل]او سعی می کرد وسایلش را مرتب کند و آنها را به نوعی نظم بخشد
[ترجمه ترگمان]او سعی می کرد وسایلش را جمع کند و به آن ها دستور دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I put a few personal belongings in a bag and left the house for the last time.
[ترجمه گوگل]چند وسیله شخصی را داخل کیف گذاشتم و برای آخرین بار از خانه بیرون رفتم
[ترجمه ترگمان]من چند وسیله شخصی را در یک کیف گذاشتم و برای آخرین بار خانه را ترک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضافات (اسم)
adjuncts, belongings

انگلیسی به انگلیسی

• property, possessions
your belongings are the things that you own and that you have with you or have in your house.

پیشنهاد کاربران

بپرس