belly button

/ˈbeliˈbətn̩//ˈbeliˈbʌtn̩/

معنی: ناف
معانی دیگر: ناف، (عامیانه) ناف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) the navel.

جمله های نمونه

1. Nestling in her belly-button was what appeared to be a large diamond.
[ترجمه گوگل]لانه زدن در شکم او چیزی بود که به نظر می رسید یک الماس بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]Nestling در ناف او چیزی بود که به نظر می رسید الماس بزرگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then, with a swivel of her bellybutton and a whisk of her pink feather duster, all was peace and love.
[ترجمه گوگل]سپس، با چرخاندن ناف او و هم زدن پرهای صورتی او، همه چیز صلح و عشق بود
[ترجمه ترگمان]سپس در حالی که روی گرد شکم خود می چرخید و a پر از پره ای صورتی رنگش، همه چیز آرام و عاشقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had my belly-button pierced.
[ترجمه گوگل]شکمم را سوراخ کرده بودم
[ترجمه ترگمان] شکمم سوراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To the whole island he was Bellybutton.
[ترجمه گوگل]در کل جزیره او بلیبوتن بود
[ترجمه ترگمان]در کل جزیره he بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may also notice your bellybutton has gone from an innie to an outie or not. Some deep innies never pop.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است متوجه شوید که ناف شما از یک innie به یک outie رفته است یا خیر برخی از ایننی های عمیق هرگز ظاهر نمی شوند
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است متوجه شوید که bellybutton از یک innie به an رفته است یا خیر بعضی از innies عمیق هرگز پاپ نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Curcillo said the bellybutton procedure "will definitely make things better" for the donor.
[ترجمه گوگل]کورچیلو گفت که عمل جراحی شکم "قطعا همه چیز را برای اهدا کننده بهتر خواهد کرد"
[ترجمه ترگمان]Curcillo گفت که روند صلح \"قطعا چیزها را\" برای اهدا کننده \" بهبود خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had a tattoo just above her bellybutton.
[ترجمه گوگل]او یک خالکوبی درست بالای نافش داشت
[ترجمه ترگمان]اون درست بالای سرش خالکوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. About 1-2 inches inside and on the front (bellybutton side) of your vaginal canal is where urine leaves your body — your urethra.
[ترجمه گوگل]حدود 1-2 اینچ در داخل و در جلو (سمت ناف) کانال واژن جایی است که ادرار از بدن شما خارج می شود - مجرای ادرار
[ترجمه ترگمان]حدود ۱ تا ۲ اینچ در داخل و در قسمت جلو (bellybutton)از کانال واژینال شما جایی است که ادرار بدن شما را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her bellybutton has never been covered.
[ترجمه گوگل]شکم او هرگز پوشانده نشده است
[ترجمه ترگمان]bellybutton تا حالا تحت پوشش نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Australian Graham Barker has extracted his own bellybutton fluff every day since 198 collecting a world record 0. 54 ounces.
[ترجمه گوگل]گراهام بارکر استرالیایی از سال 198 هر روز کرک ناف خود را استخراج کرده و رکورد جهانی 0 54 اونس را جمع آوری کرده است
[ترجمه ترگمان]\"گراه ام بارکر\" (گراه ام بارکر)هر روز از ۱۹۸ همچنان که رکورد جهانی ۰ را جمع آوری می کند، fluff را از دست داده است ۵۴ اونس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do gooses get goosebumps and why is bellybutton lint blue?
[ترجمه گوگل]آیا غازها دچار غاز می شوند و چرا پرز ناف آبی است؟
[ترجمه ترگمان]پوست کندن پوست کنده می شه و چرا این پارچه آبی bellybutton؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A day later, the tissue was inserted between stomach muscles, just above the bellybutton, where blood supply is plentiful.
[ترجمه گوگل]یک روز بعد، بافت بین عضلات معده، درست بالای ناف، جایی که خون فراوان است، قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد، بافت بین ماهیچه های شکم درست بالای the قرار داده شد، جایی که عرضه خون فراوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Almost all women will notice a dark line form from their bellybutton down to their pelvis called the “linea negra. ”
[ترجمه گوگل]تقریباً همه خانم‌ها متوجه یک خط تیره از شکم تا لگن خود می‌شوند که به آن خط سیاه می‌گویند ”
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه زنان به شکل خط تیره از bellybutton به لگن شان به نام \"linea negra\" نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناف (اسم)
belly button, navel, umbilicus

انگلیسی به انگلیسی

• navel, location on the abdomen where the umbilical word was attached before birth
children sometimes refer to their navel as their belly button.
navel

پیشنهاد کاربران

نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

دکمه شکم😅
همون ناف
Nostril : سوراخ بینی ( دو هجایی است /naas. trolz/ در صورت جمع )
Nasal : مربوط به بینی /ney. zl/
Navel : ناف /ney. vl/
Belly button : نام غیررسمی navel که همون ناف باشه
🚨 از میان واژگان بالا همگی اسم هستند به جز nasal که صفت هست
ناف

بپرس