1. bellwether stocks
سهام آینده نما (که وضع بازار در آینده را نشان می دهند)
2. For decades the company was the bellwether of the British economy.
[ترجمه گوگل]برای چندین دهه، این شرکت طلایه دار اقتصاد بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]برای دهه ها این شرکت the اقتصاد بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. IBM is considered the bellwether stock on Wall Street.
[ترجمه گوگل]IBM به عنوان سهام اصلی در وال استریت در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان](آی بی ام)سهام bellwether در وال استریت محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The report, which is viewed as a bellwether for economic trends, implied that the national economy could be slowing down.
[ترجمه گوگل]این گزارش که به عنوان زنگ خطری برای روندهای اقتصادی در نظر گرفته می شود، به طور ضمنی اشاره کرد که اقتصاد ملی ممکن است در حال کند شدن باشد
[ترجمه ترگمان]این گزارش که به عنوان a برای رونده ای اقتصادی در نظر گرفته می شود، تلویحا اشاره کرد که اقتصاد ملی می تواند کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The price of bellwether stocks has risen 50-80 percent in the past two months.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام بیل وتر در دو ماه گذشته 50 تا 80 درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام bellwether در دو ماه گذشته ۵۰ - ۵۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Analysts cut their ratings on the bellwether technology stock: Morgan Stanley.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران رتبه های خود را در مورد سهام فناوری bellwether کاهش دادند: مورگان استنلی
[ترجمه ترگمان]تحلیل گران نمره خود را در سهام فن آوری bellwether (مورگان استنلی)قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Indeed, even amid the rout, some bellwether high-tech companies continue to report strong results.
[ترجمه گوگل]در واقع، حتی در میان این شکست، برخی از شرکتهای پیشرو در فناوری پیشرفته همچنان نتایج قوی را گزارش میکنند
[ترجمه ترگمان]در واقع، حتی در میان این ازدحام، برخی از شرکت های فن آوری پیشرفته به گزارش نتایج قوی ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Motorola Inc., a bellwether maker of semiconductors and cellular telephones, dropped 1 to 49 1 /
[ترجمه گوگل]شرکت موتورولا، سازنده نیمه هادی ها و تلفن های همراه، 1 به 49 کاهش داد
[ترجمه ترگمان]شرکت موتورولا، که سازنده bellwether of و تلفن های همراه بود، ۱ تا ۴۹ یورو را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Graham says the survey has historically been a bellwether of company performance.
[ترجمه گوگل]گراهام میگوید که این نظرسنجی از لحاظ تاریخی، نشانهای از عملکرد شرکت بوده است
[ترجمه ترگمان]گراه ام می گوید این بررسی از نظر تاریخی عملکرد شرکت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Sanitation work of the entire region into bellwether.
[ترجمه گوگل]کارهای بهداشتی در کل منطقه به ناقص
[ترجمه ترگمان]بهداشت کل منطقه را به bellwether تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Paris remains the bellwether of fashion industry.
[ترجمه گوگل]پاریس همچنان قطب صنعت مد است
[ترجمه ترگمان]پاریس همچنان the صنعت مد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. "Jellyfish are an excellent bellwether for the environment, " said Jacqueline Goy, of the Oceanographic Institute of Paris. "The more jellyfish, the stronger the signal that something has changed.
[ترجمه گوگل]ژاکلین گوی، از مؤسسه اقیانوس شناسی پاریس، گفت: «ژلهماهیها برای محیطزیست یک ناقوس عالی هستند «هرچه چتر دریایی بیشتر باشد، سیگنال قویتر مبنی بر تغییر چیزی است
[ترجمه ترگمان]ژاکلین Goy، از موسسه Oceanographic پاریس، می گوید: \" Jellyfish یک bellwether عالی برای محیط زیست هستند \" ستاره دریایی بیشتر، این سیگنال را قوی تر می کند که چیزی تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Culture changes to economy have bellwether effect, economy changes to realize culture to change.
[ترجمه گوگل]تغییر فرهنگ به اقتصاد تأثیر مثبت دارد، تغییر اقتصاد برای تحقق فرهنگ برای تغییر
[ترجمه ترگمان]تغییرات فرهنگی در اقتصاد تاثیر bellwether دارد، اقتصاد تغییر می کند تا فرهنگ را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. University campuses are often the bellwether of change.
[ترجمه گوگل]پردیسهای دانشگاهی اغلب محل تحول هستند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه های دانشگاهی اغلب the تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The euro-dollar pair is a major bellwether for the risk-appetite trade, and the $ 43 mark is still a pivot point, because the euro has been unable to sustain breaks above this level.
[ترجمه گوگل]جفت یورو-دلار زنگ خطر بزرگی برای تجارت ریسک اشتها است و علامت 43 دلار همچنان نقطه محوری است، زیرا یورو قادر به حفظ شکست های بالاتر از این سطح نبوده است
[ترجمه ترگمان]این جفت دلار یک bellwether بزرگ برای تجارت اشتها انگیز است و این مبلغ ۴۳ دلار هنوز نقطه محور است، زیرا یورو قادر به حفظ تفکیک بالای این سطح نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید