belligerently

جمله های نمونه

1. Cars zoomed helter - skelter, honking belligerently.
[ترجمه گوگل]ماشین‌ها به سمت جلو حرکت می‌کردند - اسکلت‌تر، بوق‌های جنگ‌جویانه
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ها با هرج و مرج و هرج و مرج راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Why not?" he asked belligerently.
[ترجمه گوگل]"چرا که نه؟" جنگ طلبانه پرسید
[ترجمه ترگمان]\" \" \"چرا نه؟\" او از belligerently پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This attitude is defiantly hip and belligerently contemporary.
[ترجمه گوگل]این نگرش به شکلی سرکش و ستیزه جویانه معاصر است
[ترجمه ترگمان]این نگرش جسورانه و belligerently است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mikael Silvestre is confident Reds supporters will belligerently back the 21-year-old, as they have with the publicly vilified David Beckham, Eric Cantona and Roy Keane in recent years.
[ترجمه گوگل]میکائیل سیلوستره مطمئن است که هواداران قرمزها با ستیزه‌جویانه از این بازیکن 21 ساله حمایت خواهند کرد، همانطور که در سال‌های اخیر با دیوید بکهام، اریک کانتونا و روی کین که علناً مورد انتقاد قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]میکاییل Silvestre مطمئن است که حامیان ردز، همان طور که با دیوید بکهام، اریک Cantona، اریک Cantona و روی کین در سال های اخیر در ملا عام آن را بدنام کرده اند، دوباره به این سن ۲۱ ساله باز خواهند گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Harass, threaten, insult, or behave belligerently towards others.
[ترجمه گوگل]آزار، تهدید، توهین، یا رفتار خصمانه نسبت به دیگران
[ترجمه ترگمان]harass، تهدید، توهین، یا رفتار belligerently نسبت به دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In previous years, he had wondered belligerently what there was to see in China, and Henry had been the one to shush Ted.
[ترجمه گوگل]در سال‌های گذشته، او با جنگ فکر می‌کرد که در چین چه چیزی برای دیدن وجود دارد، و هنری کسی بود که تد را رد کرد
[ترجمه ترگمان]در سال های قبل از این فکر افتاده بود که در چین چیزی دیده می شود، و هنری همان کسی بود که تد را ساکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can't do that, " Cochran said belligerently. "
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید این کار را انجام دهید، "کوکران ستیزه جویانه گفت "
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید این کار را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He pushed her against the wall belligerently.
[ترجمه گوگل]او را با خشونت به دیوار هل داد
[ترجمه ترگمان]او را به دیوار تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "What does that mean?" Howe asked belligerently.
[ترجمه گوگل]"معنی آن چیست؟" هاو جنگ طلبانه پرسید
[ترجمه ترگمان]این یعنی چی؟ هاو از belligerently پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Koju and the uniform revved the engine and drove belligerently in front of us.
[ترجمه گوگل]کوجو و یونیفرم موتور را چرخانده و با جنگ جلوی ما حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]Koju و the موتور ماشین را روشن کردند و belligerently را جلوی ما حرکت دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two white ducks waddled by, and a huge peacock rushed to the center of the yard and started belligerently at us.
[ترجمه گوگل]دو اردک سفید در کنار ما قدم می زدند و طاووس بزرگی به وسط حیاط هجوم آورد و ستیزه جویانه به سمت ما شروع کرد
[ترجمه ترگمان]دو اردک سفید سلانه سلانه کنار رفتند و یک طاووس عظیم الجثه به مرکز حیاط هجوم برد و شروع به حرکت به طرف ما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the volcano erupted again and he even started arguing belligerently that we were not on the motorway at all, despite the blue signs.
[ترجمه گوگل]اما دوباره آتشفشان فوران کرد و او حتی با وجود علائم آبی شروع به دعوای جنگی کرد که ما اصلاً در بزرگراه نیستیم
[ترجمه ترگمان]اما فوران آتشفشان دوباره فوران کرد و او حتی شروع به بحث درباره belligerently کرد که ما با وجود علائم آبی در بزرگراه نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• combatively, hostilely, aggressively

پیشنهاد کاربران

تهاجمی و غیردوستانه، خصومت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : belligerent / belligerence / belligerency
صفت ( adjective ) : belligerent
قید ( adverb ) : belligerently

بپرس